آثار حضرت آیة الله العظمی شیخ محمد اسحاق فیاض
۱۰۱ سوال و جواب پیرامون حقوق مالکیت فکری
جلد
1
۱۰۱ سوال و جواب پیرامون حقوق مالکیت فکری
جلد
1
عنوان کتاب : 101 [یکصد و یک] سوال و جواب پیرامون حقوق مالکیت فکری از نگاه فقهی
نام ناشر : دبیرخانه کنگره تجلیل از مقام علمی آیت الله العظمی فیاض
جلد : 1
مترجم: سرور دانش
تعداد صفحات: 103
در اين يادداشت مختصر لازم است به چند مطلب كوتاه اشاره شود:
آنچه مىخوانيد ترجمهاى است از كتابى به نام «مأة سؤال و سؤال حول الكتابة و الكتاب و المكتبات و جوابها» به قلم مرجع عالى قدر حضرت آيتالله العظمى شيخ محمد اسحاق فياض (دام ظله). متن عربى كتاب بارها به چاپ رسيده، اما ترجمه فارسى آن براى اولين بار نشر مى شود. چنان كه از نام كتاب پيدا است، محور اصلى آن، پاسخ فقهى و حقوقى به 101 پرسش است درباره:
«كتاب» و «نويسندگى» و مسايل مربوط به آن، از تأليف و نوشتن گرفته تا چاپ، نشر، توزيع، فروش، تجديد چاپ، عكس بردارى، استنساخ، نقد، نقل، ترجمه، تلخيصى، شبكههاى ماهواره اى، سايتهاى انترنتى، برنامه ها و نرم افزارهاى كامپيوترى و غيره. در كنار محور اصلى، مسايلى از قبيل: رسالت و مسئوليت علما، روشنفكران، فرهنگيان و انديشمندان مسلمان در شرايط حاضر، وضعيت كنونى جهان اسلام،
اسلامستيزى و اسلام هراسى در غرب، انديشه اعتدال در اسلام، جريانهاى تروريستى و افراطگرا، نقد عالمانه و واقع بينانه انديشهها، نظريات خرافى و بى بنياد در ميان مسلمانان و پاره اى از مسايل اعتقادى و تاريخى و مانند آن نيز در جريان پاسخ به سوالات يا استفتاها مطرح شده است.
چنان كه مى دانيد اين نوع مسايل و مباحث امروزه به نام «حقوق مالكيت فكرى» يا «حقوق معنوى» و «كاپى رايت» ياد ميشود و واقعاً از مسايل مستحدثه و نوپيدا است كه در رشته حقوق در دانشگاه ها تدريس مى شود و در اكثر كشورها درباره آن قوانينى نيز به تصويب رسيده است. از آن جمله در افغانستان نيز «قانون حمايت حقوق مؤلف، مصنف، هنرمند و محقق (كاپى رايت)» و همچنين «قانون حمايت حقوق مخترع و مكتشاف» در تاريخ 1387/4/31 خورشيدى توشيح و در جرياده رسمى با شماره 956 مؤرخ 5 اسد 1387 نشر شده است.
برخى از فقها و حقوق دانان تلاش كردهاند كه حقوق معنوى و حقوق تأليف و نشر را از طريق نظريه «مسايل مستحدثه» يا «بناى عقلا» يا «عرف» يا «مسأله ملكيت» يا از طريق «قواعد فقهى مانند قاعده تسلط يا قاعده لاضرر» و يا از طريق طرح «مسأله بيع حقوق معنوى» اثبات نمايند. اما حضرت آيت الله فياض به اين موضوع از نگاه فقهى و شيوه اجتهادى مخصوص به خود نگريسته و با توجه به مبانى اصولى و از آن جمله عدم ثبوت موضوع اين مسأله در زمان شارع و عدم ارتكاز فطرى
آن در اذهان؛ امضاى شارع از طريق عدم صدور منع و ردع را غير قابل اثبات مى دانند و از اين رو از ديدگاه ايشان، حقوقى به نام «حقوق تأليف، نشر و اختراع» و مسايل مرتبط به آن از نگاه شرعى قابل اثبات نمى باشد و شخصى كه مالك يك كتاب يا اثر ديگر فرهنگى يا هنرى باشد، براساس «اصل مالكيت» حق دارد هر نوع تصرفى را در آن به عمل آورد. ايشان در پاسخ به يكى از سؤالات در اين زمينه فرموده اند:
«حق نشر براى مؤلف و ناشر هرچند نزد عقبلا ثابت است، اما از نگاه شريعت ثابت نشده است. دليل آن اين است كه ما راهى نداريم براى احراز امضاى شارع نسبت به حقوق مستحدثه اى كه در زمانهاى متأخر از زمان تشريع، در ميان عرف و عقلا ايجاد شده است.»
در جاى ديگر فرموده اند:
«اين حقوق هرچند در نزد عرف و عقلا در عصر حاضر ثابت است، اما در زمان معصومين (ع) به جهت عدم ثبوت موضوع آن، ثابت نبوده است. بدين جهت نمى توان از طريق عدم ورود منع و رداع از سوى معصومين (ع) امضا و تأييد آن را كشف و احراز كرد».
جالب است كه حضرت آيتالله در پاسخ به يكى از سؤالات كه درباره چاپ و تكثير كتابهاى خود ايشان مطرح شده نيز فرموده اند: «اشكال ندارد و ما شرعاً حق نداريم از اين عمل منع كنيم.»
همچنين در پاسخ به اين سؤال كه: «آيا اجازه مىفرماييد كه برخى از كتابهاى جنابعالى براى استفاده خوانندگان جوان، مختصر و ساده
ساخته شود، يا اين كه لازم است اجازه گرفته شود و با يكى از نمايندگىها يا يكى از وكلاى شما هماهنگى به عمل آيد؟» فرمودهاند:
«در صورتى كه فايده دينى داشته باشد، اشكال ندارد و به اجازه خاصى ما احتياجى نيست؛ ولى بايد تحت نظر يكى از وكلاى ما صورت گيرد.»
با توجه به اهميت موضوع از نگاه فقهى و حقوقى، به ترجمه اين استفتائات پرداخته شد تا مورد استفاده همه علاقه مندان (مسايل مستحدثه» فقهى و حقوقى مخصوصاً علما، اساتيد و دانشجويان هموطن ما قرار گيرد. از آنجا كه موضوع محورى و اصلى كتاب، حقوق تأليف، نشر و اختراع است و اين عنوان در زبان فارسى رايج تر است، براى ترجمه فارسى كتاب، نيز به جاى ترجمه نام عربى آن، همين نام و عنوان يعنى «حقوق مالكيت فكرى از نگاه فقهى» در نظر گرفته شد.
هرچند به يقين بايد گفت كه اين ترجمه، از بيان شيوا، رسا، جذاب و جادويى كم نظير آثار آيت الله فياض كه همگى به زبان فصيح و بليغ عربى نگارش يافته، بهره مند نيست؛ اما به هر حال در ترجمه، در عين سادهانگارى، بر حفظ امانت دارى و انتقال معانى و مقاصد اصلى، كوشش و تأكيد شده و براى سهولت در استفاده و مطالعه خوانندگان، مطالب كتاب عنوان گذارى و فهرست بندى شده كه در متن عربى، اين عناوين وجود نداشت.
قابل يادآورى است كه ديدگاهها و فتواهاى حضرت آيت الله العظمى
فياض در مورد «مسايل مستحدثه» مخصوصاً آن بخش هايى كه به صورت استفتائات و پاسخ به پرسشها بيان گرديده، فعالاً در سه مجموعه ذيل توسط اين قلم ترجمه گرديده و در دسترس خوانندگان فارسى زبان قرار مى گيرد:
1. «جايگاه زن در نظام سياسى اسلام» كه مشتمل بر 25 سؤال و جواب بوده و تا كنون چند بار به چاپ رسيده است.
2. «مسايل طبى» كه مشتمل بر دهها سؤال و جواب بى نهايت مهم در عرصه هاى گوناگون پزشكى است.
3. «حقوق مالكيت فكرى از نگاه فقهى» كه ترجمه حاضر و مشتمل بر 101 سؤال و جواب است.
اميدوارم اين توفيق نصيب گردد كه ساير استفتائات ايشان را نيز بتوانم ترجمه كرده در اختيار علاقه مندان قرار دهيم.
سرور دانش – كابل
10 سنبله 1392 خورشيدى
برابر با 25 شوال المكرم 1434 قمرى
سؤال (1):
برخى از كسانى كه روزنامهها و مجلات هفتگى و مانند آنها را تعقيب و پيگيرى مى كنند، به جاى خريدارى آنها، مقالات يا ستون هاى خاصى از آنها را در توافق با صاحبان كتابفروشى ها يا كاركنان آنها، عكس بردارى مى نمايند. به عبارت ديگر آنان آنچه را مى خواهند و احتياج دارند، از طريق كاپى يا تصوير به طور مخفى و دزدانه به دست مى آورند. آيا اين عمل جايز است، در صورتى كه ناشران اين نوع مطبوعات، به دليل اين كه اين عمل به نفع آنان نيست، موافقت و رضايت نداشته باشند؟
جواب:
هرگاه اين مقالات و مجلات، در مالكيت كتابفروشان باشد، آنان حق دارند هر نوع تصرف را انجام دهند، اعم از عكس بردارى، نسخه بردارى و غيره و همچنين مى توانند به ديگران هم اجازه اين
كار را بدهند؛ زيرا حق تأليف هرچند نزد عقلا و عرفا ثابت است اما نمى توان آن را يك حق شرعى پنداشت. زيرا اين موضوع از حقوق مستحدثه بوده و در اذهان، ارتكاز فطرى و طبيعى نداشته است. از اين رو نمى توان امضاى آن را از سوى شارع اثبات كرد. اما كاركنان كتابفروشى ها چون مالك مقالات يا مجلات مذكور نيستند، حق ندارند اجازه تصرف در آنها را به ديگران بدهند.
ولى هرگاه اين مقالات و مجلات به عنوان امانت و به منظور فروش و نشر در كتابفروشى گذاشته شده باشد، كتابفروشان حق تصرف به صورت عكس بردارى و نسخه بردارى از آنها را ندارند؛ زيرا چنين عملى تصرف بدون اذن در مال غير مى باشد.
سؤال 2:
آيا مالك كتابفروشى يا كارمند آن در اين حالت يك عمل ممنوع شرعى را مرتكب شده است، با توجه به اين كه در ضمن كار روزمره خود كه عكس بردارى از اسناد و مدارك توسط ماشين فوتوكاپى است، تنها به فتوكاپى مقالات مذكور پرداخته است؟
جواب:
پاسخ اين سؤال از پاسخ سؤال اول روشن مى گردد.
سؤال 3:
آيا مالك كتابفروشى يا كارمند آن مى تواند از مجلات و روزنامهها
استفاده كند؛ بدين معنى كه بدون خريدارى آنها و بدون موافقه ناشر، به خواندن و مطالعه آنها بپردازد؟ مخصوصاً در حالتى كه اين مطبوعات در ميان كيسه هاى پلاستيكى بسته بندى شده باشد و كاركن كتاب فروشى، آنها را از كيسه بيرون مى آورد و بعد از مطالعه، دوباره به حالت اول بازمى گرداند، با علم به اين كه اين مجلات و جرايد در مالكيت كتابفروشى نبوده و با سيستم خاصى به فروش ميرسد، بدين ترتيب كه از تعداد فروخته شده، درصد خاصى از سود يا قيمت آنها به كتابفروشى تعلق مى گيرد و نسخه هاى باقى مانده توسط شركت توزيع كننده باز پس گرفته مىشود؟
جواب:
تا زمانى كه مالكان اصلى مجلات و روزنامه ها راضى نباشند، مالك كتاب فروشى يا كاركن آن حق استفاده و مطالعه آنها را ندارد؛ در صورتى كه اين مطالعه، مستلزم تصرف در آنها باشد.
سؤال 4:
برخى از كتابفروشان، هفته نامه ها يا فصلنامه ها را به بعضى از خوانندگان به اجاره مى دهند و از آنان براى آن مدت – يك هفته يا سه ماه – مبلغى را به عنوان حق الاجاره دريافت مى كنند و در پايان آن مدت، كتاب فروش، مجلات را دوباره جمع آورى مى كند تا به نماينده شركت توزيع كننده كه براى گرفتن شمارههاى قبلى و جايگزين ساختن
شمارههاى جديد مراجعه مى كند، تسليم نمايد. كتاب فروش در چنين حالتى براى توزيع كننده ادعا مى كند كه هيچ نسخه اى به فروش نرسيده است. وى سپس در مورد شمارههاى جديد باز هم همان كار را انجام مى دهد؛ يعنى آنها را به اجاره مى دهد. ديدگاه شريعت درباره عمل اين شخص چيست؟
جواب:
چنين تصرفى جواز ندارد؛ زيرا خيانت در امانت شمرده ميشود.
سؤال 5:
آيا جايز است كه در كتابفروشى ها مجلات، روزنامهها و كتابهاى مشتمل بر تصاوير و عكس هاى زنان بى حجاب را به فروش برسانند، در حالى كه اين تصاوير به گونه اى است كه بخشهايى از بدن زنان مانند: موها، دستها، گردنها و ساقهاى آنان برهنه بوده و لباس هاى تنگى را در تن دارند كه مشخصات اندام آنان را نشان مى دهد، با علم به اين كه اكثر كتابفروشىها و قرطاسيه فروشىها در جوامع ما اين مجلات و روزنامه ها را بدين دليل در معرض فروش قرار مى دهند كه مشتريان بيشترى را جلب كنند و آنان را به رفت و آمد در اين محلات ترغيب و
تشويق نمايند؟
جواب:
فروش آن ها فى نفسه جايز بوده و هيچ اشكالى ندارد و تصاوير زنان بى حجاب مانع صحت بيع آنها نمى شود. بلى! اگر اين كار، موجب بروز مفاسد اخلاقى عمومى در جامعه شود، حاكم شرع مىتواند فروش انها را منع كند.
سؤال 6:
آيا براى كتابفروشىها جايز است كه كتابهايى را به فروش رسانند كه اسلام را به طور عام يا مذهب اهل بيت (ع) را به طور خاص مورد حمله قرار مى دهند و پيروان آن را تكفير نموده و اهل بدعت و ضلالت مى نامند؟ آيا خريدارى از اين نوع كتابفروشىها به طور مطلق و كلى جايز است؟ آيا توصيه مى كنيد كه با مسئولان اين كتابفروشى ها به طور مطلق و كلى جايز است؟ آيا توصيه مى كنيد كه با مسئولان اين كتاب فروشىها با شيوه منطقى و احسن گفتگو شود تا فروش اين نوع كتابها را متوقف كنند؟ اگر اين گفتگو باعث ضرر و زيان بر گفتگو كننده شود، حكم آن چه خواهد بود؟
جواب:
فروش و نشر كتابهاى مذكور به طور كلى جوازندارد؛ زيرا از بارزترين مصاديق كتاب هاى ضلال و متضمن دروغها و ادعاهاى
باطل در مورد مذهب بوده و موجب آسيب ديدن چهره پيروان اين مذهب مى شود. اما خريدن آنها به منظور آگاهى و نقد و رد آنها اشكالى ندارد. چنان كه گفتگو با مسئولان آنها با شيوه حكيمانه و با موعظه حسنه و با سخنان منطقى و واقع بينانه و بدون شتم و دشنام نيز اشكالى ندارد.
سؤال 7:
آيا براى مسلمان پيرو اهل بيت (ع) جايز است كه چنين كتابهايى را خرد تابشهات و اشكالات صاحبان آنها آشنا شود و آنها را نقد كند، يا اين كه اين كار تنها در صلاحيت علمايى است كه توانايى علمى درك، نقد و رد آنها را دارند؟
جواب:
خريدارى آنها به منظور آگاهى و رد آنها مجاز است مشروط بر اين كه قدرت رد و ابطال شبهات آنها را به گونهاى قابل قبول، واقع بينانه و علمى داشته باشد.
سؤال 8:
برخى از نويسندگان منابع و مآخذ را درباره موضوعات معينى خريدارى مىكنند و سپس به نوشتن بحثها و بررسىهاى خود ميپردازند. در
حالى كه بسيارى از افكار و نظريات را از آن منابع اقتباس كردهاند، اما بر خلاف امانت علمى متعارف در شيوههاى پژوهش علمى، در حواشى يا پاورقىهاى كتابهاى خود هيچ اشارهاى به منابع نمى كنند. آيا با اين عمل خود مرتكب عمل مخالف شرع مى شوند؟ آيا ناشران مجازند در عين علم به موضوع، چنين كتابهايى را نشر كنند؟ آيا كتاب فروش مجاز است در صورت علم به مسأله اين نوع كتاب ها را بفروشد؟
جواب:
اين عمل هيچ منعى ندارد؛ زيرا امانت علمى مانند امانت مالى نيست كه تصرف، تحقيق و اقتباس از آن خيانت تلقى شود. از اين رو، هيچ مانعى وجود ندارد كه منابع موردنظر خريده شود و از نگاه كميت و كيفيت از آنها استفاده شود، بدون اين كه در پاورقى از آنها يادى به عمل آيد. همچنين از نگاه شرعى هيچ مانعى وجود ندارد كه افكار خاصى نقل گردد، بدون اين كه به نام صاحب آنها اشارهاى شود. از آنچه گفته شد پاسخ مسايل بعدى نيز روشن مى گردد.
سؤال 9:
برخى از كتابفروشى ها با برخى از نويسندگان چنين توافق مى كنند كه كتاب هاى آنان را در معرض فروش قرار دهند و در مقابل درصد خاصى از قيمت فروخته شده براى خود برمى دارند. اين درصد گاهى به طور
متعارف در برخى از مراكز نشر و توزيع به 40 هم مى رسد، ولى در عمل معمولاً ناشر يا كتاب فروش اين مبالغ را در نزد خود نگه مى دارند و در پرداخت حق مؤلف تأخير مى ورزند كه گاهى هفته ها، ماهها و حتى سال ها نيز سپرى ميشود تا آنجا كه حق مؤلف تضييع شده و هيچ چيزى به او نمى رسد و اگر هم چيزى برسد بعد از تأخير زياد و مشكلات فراوان. برخى از ناشران هم گاهى اين نوع كتابها را در مخزن خود نگه مى دارند و در محافظت و نگهدارى آنها اهمال مى كنند؛ به گونه اى كه گاهى اين كتاب ها تلف مى شوند و سپس عذرمى آورند كه كتاب ها تلف شده، پس صاحب آنها حق مطالبه قيمت را ندارد. بسيارى از نويسندگان از اين حالت رنج مى برند. نظر جنابعالى در مورد اين نوع اعمال ناشران يا كتابفروشان چيست؟
جواب:
كتاب فروشان و ناشران مكلفند كه كتاب را مطابق شرايط و مقرراتى كه بين آنان و نويسندگان و مؤلفان در ضمن قرارداد جعاله تعيين مى شود، بفروشند يا نشر كنند و هيچ يك از طرفين حق ندارد از اين شرايط تخلف بورزد. پس كتابفروشى بايد قيمت كتاب را در وقت تعيين شده، به مؤلف پرداخت نمايد، يا عند المطالبه مؤلف در صورت رضايت او به تأخير و يا در صورت اشتراط تاخير در ضمن قرار داد. همچنين بر كتاب فروشى و مراكز نشر لازم است كه از كتاب ها محافظت كرده و در نگهدارى آنها تساهل و تسامح ننمايند.
اما هرگاه كتاب در نزد آنان تلف شود، در صورتى كه تلف مستند به تقصير و اهمال آنان باشد، ضامن هستند و بايد خساره وارده را بپردازند. ولى اگر در حفظ تقصير نداشته باشند، ضامن نيستند؛ زيرا آنان امين محسوب مى شوند و امين ضامن نيست.
سؤال 10:
برخى با مراجعه و حضور در كتابفروشى ها، به جستجو و مطالعه منابع و مآخذ مى پردازند و در اين خلال در دفاتر يادداشتهاى مخصوصى، از اين منابع براى تدوين كتابها يا سخنرانى ها و كنفرانس هاى خود، به گونهاى مخفيانه و بدون اطلاع يا اذن صاحب كتابفروشى، يادداشت مى گيرند. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
اين نوع تصرفات بدون اطلاع يا اذن كتابفروشى جايز نيست؛ مگر اين كه چنين اعمالى، عادى و متعارف باشد و صاحب كتاب فروشى قبلاً به آن راضى باشد.
سؤال (11):
نويسنده اى با استفاده از فرصت، به سرقت انديشه يا نظريه معينى از نويسنده ديگرى مى پردازد و به سرعت آن را به اجرا گذارده و آن انديشه را به خود نسبت مى دهد و نويسنده ديگر ناگهان متوجه ميشود كه انديشه يا نظريه او كه قصد داشت آن را آغاز و تطبيق نمايد، به سرقت رفته است. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟
جواب:
سرقت افكار و نظريات و تدوين آنها در كتابهاى خود اشكالى ندارد. بلى نسبت دادن آنها به خود جايز نيست؛ چون دروغ محسوب مىشود.
سؤال (12):
آيا به نظر شما مؤلف و نشر حقوقى دارند؟ مخصوصاً با توجه به اين كه امروزه در همه وزارت خانه هاى فرهنگ و اطلاعات و مراكز چاپ و نشر در همه كشورها اين حق به رسميت شناخته شده و در قوانين مربوط به حقوق مؤلف و حق اختراع و ابتكار گنجانده شده است؟
جواب:
قبلاً گفته شد كه حق نشر براى مؤلف و ناشر هرچند نزد عقلا ثابت است، اما از نگاه شريعت ثابت نشده است. دليل اين نظر اين است كه ما راهى نداريم براى احراز امضاى شارع نسبت به حقوق مستحدثه اى كه در زمانهاى متأخر از زمان تشريع در ميان عارف و عقلا ايجاد شده است.
سؤال 13:
نظر جنابعالى در مورد حقوق اختراع و ابتكار علمى در علوم تطبيقى يا علوم محض و اكتشافات مربوط به كيميا و فيزيك و مانند آن چيست؟
جواب:
پيشتر گفته شد كه چنين چيزى از نگاه شريعت ثابت نشده است. در اين صورت هيچ مانعى نيست در استفاده از ابداعات و ابتكارات، هرچند شخص مبتكر و اختراع كننده در مورد استفاده از آنها رضايت هم نداشته باشد؛ زيرا چنين چيزى تصرف در مالكيت يا حق شرعى او محسوب نميشود.
سؤال (14):
برخى از ناشران با يكى از مؤلفان توافق مى كند كه كتاب وى را در مقابل 10% از تعداد كل تيراژ آن به چاپ رساند. آيا اين ناشر مىتواند
كتاب مذكور را بار ديگر و بدون اطلاع مؤلف و بدون در نظر گرفتن 10% براى او به چاپ برساند؟
جواب:
بلى ناشر مى تواند كتاب را بدون حصول موافقه مؤلف، مجدداً چاپ نمايد.
سؤال 15:
گاهى يك اداره عمومى در برخى از روزنامه ها اشتراك مى نمايد و به طور طبيعى براى اين منظور از بودجه اداره عمومى، مبلغى براى آن تخصيص داده مى شود تا مديران و برخى از كارمندان بتوانند از خواندن و مطالعه آنها استفاده نمايند. آيا اين مديران و كارمندان مى توانند اين روزنامه ها را به منظور تملك، براى خود بردارند، با علم به اين كه اين روزنامه ها با پول اداره عمومى خريده شده و معمولاً يك يا چند نسخه از آنها در آرشيف اداره نگهدارى ميشود تا در صورت نياز در آينده به آنها مراجعه شود، اما مديران يا كارمندان آنها را براى خود برمى دارند؟ در اين مورد نظر جنابعالى چيست؟
جواب:
تصرف در اموال عمومى در غير موارد مجاز شرعى، جايز نيست. از اين رو كارمندان حق ندارند روزنامههايى را كه با مال عمومى
خريدارى شده، براى خود بردارند.
سؤال (16):
اما اگر اين روزنامه ها كه براى بخش خصوصى يا عمومى خريدارى مى شود، از كد «مصارف متفرقه» اى خريدارى شود كه معمولاً بعد از استعمال و استفاده، استهلاك شده و ارزشى نداشته و بعد از استفاده حفظ نمى گردد، در اين صورت حكم تملك آنها چيست؟
جواب:
در اين حالت گرفتن آنها براى خود مجاز است.
سؤال 17:
برخى از كتاب ها فايده زيادى براى جامعه و مردم دارد. آيا جايز است كه برخى از مؤمنان صاحب كتابفروشى، اين كتابها را بدون اجازه مؤلفان آن ها – مخصوصاً در شرايطى كه گرفتن اجازه از آنان مشكل يا غير ممكن باشد – به چاپ برسانند، با علم به اين كه ممكن است ناشر در صورت شكايت مؤلف كتاب يا ورثه او به دادگاه مربوطه، با مشكلات قانونى و حقوقى هم مواجه شود؟
جواب:
هرگاه كتاب در مالكيت صاحب كتابفروشى باشد – چنان كه ظاهر
همين است – از نگاه شرعى براى او جايز است كه به چاپ و نشر آن اقدام كند؛ زيرا گفته شد كه حق تأليف از نگاه شريعت به اثبات نرسيده است.
سؤال 18:
آيا جايز است از روزنامه ها استفادههاى ديگرى صورت گيرد؛ مانند: غذاخوردن روى آنها، پاك كردن شيشه با آنها و يا پيچيدن جعبهها و امثال آن؛ با علم به اين كه معمولاً روزنامه ها از نام خداوند (ج)، پيامبر (ص) ائمه (ع)، آيات قرآن كريم و احاديث شريف خالى نيست؟
جواب:
در صورتى كه به طور اجمالى اعلام داشته باشد به وجود نام خدا يا آيات قرآنى يا نام هاى پيامبران و ائمه (ع) استفاده از روزنامه در امورى كه هتك و توهين محسوب شود، جايز نيست.
سؤال 19:
آيا براى سخنران يا كنفرانس دهنده جايز است كه قسمتها يا موضوعاتى را از كتابها حفظ كند و بدون اشاره به منابع و مآخذى كه استفاده
كرده، براى عامه مردم القا نمايد؟ با علم به اين كه عدم ذكر منابع، ممكن است براى مخاطب اين توهم را پديد آورد كه گويا سخنران يا استاد، اين موضوع را با اجتهاد شخصى خود آماده كرده است؛ در حالى كه در واقع آن موضوع از اجتهاد دانشمند ديگر يا كتاب ديگرى بوده است. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
براى خطيب يا كنفرانس دهنده واجب نيست كه منابع سخنان خود را نام ببرد. چنان كه بر مؤلف نيز واجب نيست كه در پاورقى كتاب خود، منابع نظريات و آراى مندرج در كتاب را نام ببرد و توهم مردم درباره اين كه اين موضوع از اجتهادات خود او است، تأثيرى ندارد. زيرا او در مقام تاليف يا القاى سخنرانى، مكلف به دفع توهم مردم درباره خود نيست.
سؤال 20:
وزارت خانه هاى اطلاعات برخى از كشورهاى عربى و اسلامى، ورود كتاب به كشورهاى خود را كنترل مى كنند. در صورتى كه كتابهاى مربوط به مذهب اهل بيت (ع) را بيابند، آنها را مصادره كرده و در آينده حريق مى كنند. از اين رو، برخى از مؤمنين براى وارد كردن اين نوع كتابها به راههاى ديگرى متوسل مى شوند كه براى آنان خطرات بزرگى
نيز در پى دارد. آيا على رغم علم به اين خاطرات و نتايج منفى آن، اقدام به وارد كردن اين كتاب ها جايز است؟
جواب:
در صورتى كه توسل به اين شيوه ها خطرات زياد يا نتايج منفى نسبت به مذهب داشته باشد، جايز نيست.
سؤال 21:
آيا خريدن كتاب ها، مجلات و روزنامه هاى خارجى كه توسط ناشران يهودى دشمن اسلام، نشر مى شود، جايز است؟ مخصوصاً اگر خريدن آنها از اين باب باشد كه «هركس زبان قومى را بداند، از شر آنها در امان خواهد بود» و با خريدن آنها بتواند بفهمد كه دشمنان اسلام و امت اسلامى چه مينويسند و به چه مى انديشند. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟
جواب:
خريدن اين نوع مجلات و روزنامه ها اشكالى ندارد؛ مخصوصاً كه به منظور يك غرضى صحيح عقلايى – چنان كه در سؤال آمده است – صورت گيرد.
سؤال 22:
برخى از نويسندگان گاهى در موضوعات بسيار حساسى وارد مى شوند كه به طور مستقيم يا غير مستقيم موجب تفرقه در ميان ملت مى گردد. مثل اين كه اختلافات بين جريانهاى اسلامى را دامن ميزنند و اين كه فلان عالم يا فلان مرجع تقليد و فلان نويسنده چه گفته و از اين طريق اتهاماتى را مطرح مى كنند. گاهى هم از يك چيز ساده با يك تفسير غلط و نادرست، موضوع بزرگى مى سازند كه اذهان مردم را مشوش ساخته و اعتماد مردم را به اين يا آن عالم متزلزل مى گردانند. به نظر شما آيا خريدن اين نوع كتاب ها مجاز است؟ آيا واقعاً خواندن آنها جايز است؟ آيا واجب است كه اين نوع كتابها با نوشته هاى هدفمند و واقع بينانه نقد و رد شود؟
جواب:
خريدن و نشر چنين كتاب هايى به طور كلى جواز ندارد؛ زيرا موجب مفسده بزرگى بوده و با تأثير بر اذهان، اعتماد مردم به علما و در نهايت اعتقاد به دين و مذهب را متزلزل مى گرداند. اما نقد آنها به شكل علمى و عينى و به طور دقيق و واقعى و بيان منابع، مغالطات و نظريات باطل آنها، بدون توسل به شتم و دشنام، لازم است.
سؤال 23:
برخى از ناشران، كتاب هاى اسلامى هدفمندى را نشر مى كنند، ولى گاهى كتاب هايى را چاپ مى كنند كه در مورد محتوا و رويكرد مؤلفان آنها ملاحظاتى وجود دارد؛ به گونه اى كه ممكن است اين نوع كتاب ها كتاب ضلال محسوب شود. اما استدلال اين ناشران اين است كه آنها يك مركز تجارتى هستند و براى هر كسى كه قيمت چاپ را بپردازد، چاپ مى كنند. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
هرگاه اين كتاب ها از نوع كتاب هاى ضلال محسوب شود، چاپ و نشر آن ها جايز نيست. اما اگر كتاب ضلال محسوب نشود و تنها مشتمل بر مطالب و نظريات باطل و نادرست و غير مؤثر در اذهان مردم باشد، مانند بسيارى از كتابهايى كه در بازار مسلمين نشر مى شود، چاپ و نشر آنها اشكال ندارد.
سؤال 26:
آيا مى توان كتاب هاى اسلامى هدفمند را كه در موضوعات مختلف مورد نياز روزمره مردم نوشته شده، از وجوهات شرعى، يعنى خمس،
چاپ كرد، مثل اين كه نويسنده با يكى از وكلاى شما توافق كند كه چاپ كتاب تمويل شود با پول خمسى كه وى در سر سال خود به وكيل پرداخت مى كند. آيا اين توافق كافى است يا لازم است در اين مورد، اجازه خاصى از جناب شما گرفته شود؟
جواب:
در صورتى كه وكيلى ما چاپ كتاب را مصلحت بداند، اجازه خاصى از ما لازم نيست.
سؤال 25:
يكى از مؤمنين مبلغى را از شخص نيكوكارى دريافت كرده تا آن را در مورد ايتام مسلمين مصرف نمايد، با علم به اين كه اين مبلغ از خمس نيست و يك نوع تبرع يا صدقه است، آيا مى توان اين مبلغ را به وكيل شما داد تا چاپ كتاب هاى اسلامى هدفمند در موضوعات مختلف موردنياز عامه مردم را تمويل كند تا فايده آن به همگان برسد؟ يا لازم است اين مبلغ – چنان كه آن شخص نيكوكار خواسته است – تنها در مورد ايتام مسلمين مصرف شود؟
جواب:
بلى دادن مبلغ به وكيل ما مجاز است. ولى اگر شخصى نيكوكار، مورد مصرف آن را تعيين كرده باشد مثل ايتام مسلمين، بايد در همان مورد مصرف شود و اگر تعيين نكرده باشد، مى توان آن را با رعايت اهمّ فالأهمّ، در هر امر خيرى مصرف كرد.
سؤال 29:
بسيارى از فرهنگيان عادت دارند كه كتاب ها را از ديگران براى مدت محدودى به امانت و عاريه مى گيرند، ولى در بازپس دادن آن تأخير مى كنند. گاهى اين تأخير به چندين سال كشيده مى شود، تا آنجا كه صاحب كتاب مأيوس شده يا به كلى فراموش مى كند. زمانى كه به ياد مى آورد و كتاب را مطالبه مى كند، آن شخص ادعا مى كند كه كتاب گم شده يا كسى ديگر آن را از او گرفته است و يا عذر معمولى ديگرى را مطرح مى كند. در اين مورد نظر جنابعالى چيست؟
جواب:
تأخير در بازپس دادن كتابها از مدت تعيين شده، جايز نيست و اگر از باب تسامح و سهلانگارى تأخير نمايند، گناه كرده اند. اگر كتاب ها از بين برود و تلف شود ضامن هستند.
سؤال 27:
آيا جايز است كتابها و نشرات اسلامى هدفمند، از طريق كاپى يا عكس بردارى و بدون اجازه از صاحبان يا ناشران آنها، تكثير و سپس
فروخته شود، يا رايگان توزيع گردد؟ با علم به اين كه اين نوع كتاب ها در برخى از كشورها ممنوع هستند و با علم به اين كه تكثير اين كتاب ها و نشرات، موجب افزايش آگاهى اعتقادى و شناخت جامعه و نسل جديد در مورد فرهنگ اصيل اسلامى مى گردد؟
جواب:
بلى! جايز است و قبلاً گفته شد كه براى صاحب يا ناشر كتاب، از نگاه شرعى، حق منع به اثبات نرسيده است. پس اگر شخصى اين كتاب ها و نشرات را بخرد، مى تواند به تكثير آنها از طريق عكس بردارى و نسخه بردارى و يا چاپ و نشر بپردازد.
سؤال 28:
برخى از فرهنگيان و روشنفكران در جوامع ما، تحت تأثير بسيارى از نظريات غرب در عرصه هاى فرهنگ، انديشه و ادب قرار مى گيرند تا آنجا كه همان رويكردها را در زندگى خود مورد عمل قرار ميدهند و به گونه اى ريشه ها و منابع فرهنگ و انديشه اصيل موجود در ميراث بزرگ اسلامى را ناديده ميگيرند. هنگامى كه مؤمنين با آنان در اين مورد هم سخن شوند، پاسخ آنان توهين آميز بوده و گاهى متدينين را به واپس گرايى، ارتجاع يا سنتى بودن متهم ميكنند، در حالى كه اين خلاف واقعيت است؛ زيرا همگى مى دانيم كه حوزه علميه و استادان آن از دين
اسلام محافظت و پاسدارى مى كنند، اما به آشنايى و اطلاع از انديشههاى ديگر به گونه تطبيقى و مقايسه با روش اسلامى به منظور اثبات حق و ابطال باطل، نيز دعوت مى نمايند. نظر شما در مورد اين دسته از روشنفكران چيست؟ و مؤمنين را در رويارويى با آنان چه هدايت مى دهيد؟
جواب:
سبب و منشأ اين حالت امور ذيل است:
1. عدم اطلاع و ناآشنايى آنان با ميراث و فرهنگ اسلامى،
2. ديدگاه آنان درباره پيشرفت غرب در فرهنگ و سنتها.
3. تأثير تبليغات گمراه كننده بر ضد اسلام و مسلمين.
وظيفه مؤمنين در برخورد با آنان بايد توأم با حكمت، موعظه حسنه، سخنان نيك و با گشادهرويى باشد؛ زيرا چنين برخوردى موجب دوستى و محبت شده و بر آنان تأثير خواهد گذاشت. اما وظيفه علما در اين مورد اين است كه آنان را به دين اسلام و فرهنگ و ارزشهاى انسانى اعتدال گراى آن ارشاد نمايند و اين كه اسلام تنها دينى است كه مى تواند مشكلات بزرگ انسانى را حل كند و انسان را به انرژى بزرگ معنوى و ملكات فاضله و اخلاق پسنديده مجهز گرداند. زيرا فرهنگ اسلامى كه در حقيقت عبارت از وظايف عملى الهى است، نقش مهمى در تربيت انسان دارد و او را با دين و ايمان به خداوند يكتا و بى همتا آشنا مى گرداند. اين
ايمان، سلوك و رفتار انسان را در همه عرصه هاى فردى، اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و فرهنگى مهذب و آراسته مى سازد. در حالى كه فرهنگ مبتذل در غرب، انسان را به غرايز حيوانى و شهوات نفسانى مجهز ساخته و از ارزش ها و آرمانهاى انسانى تهى مىگرداند.
بر جوانان ما كه براى تحصيلات عالى به غرب مى روند لازم است كه براى كسب تخنيك هاى عالى و تكنالوژى پيشرفته در طب، انجنيرى، اقتصاد، علوم فضايى و غيره تمام همت و كوشش خود را به كار گيرند و در عين حال سنتهاى اسلامى و فرهنگ انسانى خود نيز پاسى دارند و هنگام بازگشت به كشور خود، خدمات عالى علمى و فنى را ارايه نمايند و زمينه تحول و تكامل وطن خود را گام به گام فراهم كنند تا سرانجام جامعه شان به يك جامعه مترقى و پيشرفته تبديل شود.
سؤال 29:
برخى از كتابهاى اسلامى توسط مؤلفان آنها با شيوهاى نگارش يافته كه براى بسيارى از مردم قابل فهم نيست؛ گويا آنها تنها براى نخبگان، فرهنگيان و انديشمندان تأليف شده است. نظر جناب شما چيست اگر
كسى اين نوع كتاب ها را خلاصه و ساده گرداند و سپس براى استفاده عامه مردم به چاپ برساند؟ آيا گرفتن اجازه از مؤلفان آنها لازم است؟
جواب:
گرفتن اجازه لازم نيست؛ زيرا گفته شد كه آنان از نگاه شرعى حق منع از چاپ و نشر و همچنين تلخيص آنها را ندارند و چاپ و نشر و خلاصه كردن، از نگاه شرعى نه تصرف در ملك مؤلفان است و نه تصرف در حق آنان.
سؤال 30:
برخى از شركتهاى تجارتى و سرمايه گذارى به بازيافت اوراق كاغذ مى پردازند؛ بدين ترتيب كه كاغذهاى باطله را از زبالهدانى ها و مانند آن جمع آورى نموده با شيوههاى صنعتى به توليد مجدد آن به عنوان كاغذ چاپ مى پردازند. آيا چاپخانهها و مراكز نشر مى توانند اين نوع كاغذها را براى چاپ قرآن شريف و كتابهاى دينى خريدارى نمايند؟ با علم به اين كه اين كاغذ قبلاً مصرف شده و به زباله دانى و محلات جمع و حفظ زباله انداخته شده و چه بسا ممكن است در آنها چيزهايى چاپ شده باشد كه با آداب دينى يا با تعاليم دين اسلام به طور كلى منافات داشته باشد؟
جواب:
بلى! خريدارى آن جايز است و استعمال آن در چاپ قرآن و ساير
كتابهاى دينى اشكال ندارد؛ مشروط بر اين كه علم به نجاسات ان وجود نداشته باشد، يا اين كه در خلال بازيافت صنعتى و تبديل به كاغذ جديد، پاك ساخته شده باشد. اما اين كه در آنها قبلاً چيزهايى چاپ شده باشد كه با آداب دينى يا تعاليم اسلام منافات داشته باشد، بايد گفت كه اكنون آن نوشته ها با از بين رفتن و زوال موضوع، از بين رفته و زوال يافته و اكنون كاغذ جديدى است كه در آن هيچ چيزى منافى آداب نوشته نشده است.
سؤال 31:
برخى از مراكز نشر، داستانهاى مصور از پيامبران و ائمه (ع) را چاپ مى كنند. آيا جايز است مطابق اوصافى كه در روايات درباره انبيا و ائمه (ع) نقل شده، رسمها و تصويرهاى تقريبى از آنان، طرح و نشر شود؟
جواب:
اظهار جواز تصوير و ترسيم انسان است؛ ولى اين كار عمل نيكو بايستى نيست.
سؤال 32:
برخى از نويسندگان كتابهاى دعا را چاپ مى كنند و در آنها مى نويسند كه اين كتاب توسط آنان تهيه شده است. با علم به اين كه كتابهاى دعا توسط برخى از علماى بزرگى تهيه شده كه خود آنان به عنوان اين كه مجتهد بودند، دعاها را روايت مى كردند و يا اين كه اجازه نقل روايات پيامبر (ص) و ائمه اهل بيت (ع) را از مجتهد ديگر داشتند. آيا چنين عملى صحيح است؟ آيا بايد اجازه نقل روايت را داشته باشند؟ آيا بر آنان لازم است كه منابع مورد اعتماد خود را ذكر نمايند؟
جواب:
براى آنان كسب اجازه روايت شرط نيست. همچنين براى آنان واجب نيست كه منابع نقل دعا را ذكر نمايند.
سؤال 33:
در برخى از كتابفروشىها و مخازن كتاب يا مراكز نشر، زمانى كه مىخواهند كتاب ها را از رديف هاى بالاى قفسه ها پايين بياورند، بر روى كتابهاى ديگر يا بسته ها و كار تن هاى كتابها بالا مىشوند، درحالى كه ممكن است اين كتاب ها مشتمل بر آيات قرآن و احاديث شريف باشند. آيا
اين عمل آنان اهانت به قرآن كريم و احاديث شريف محسوب مى گردد؟
جواب:
اگر آن ها مشتمل بر آيات قرآن و نام خداوند يا كتابهاى دينى باشد و كسى كه بر روى آنها بالا مى شود نيز ملتفت به اين موضوع باشد، بالا شدن بر روى آنها جايز نيست؛ زيرا هتك و اهانت آنها محسوب مى شود. اما اگر ملتفت به اين موضوع نبوده و غافل باشد، اشكالى ندارد. ولى بر صاحبان كتابفروشى ها لازم است كه اين بستهها و كارتنها را پله يا وسيله بالارفتن قرار ندهند.
سؤال 36:
برخى از حكومت ها هر كسى را كه موافق خودشان نباشد، بر ضد خود ميپندارند؛ لذا مانع از اظهار آرا و نظريات مخالف خود شده و كتابها و تأليفات برخى از علما و متفكرين را در صورتى كه مخالف سياست و شيوه حكومتدارى آنان باشد، مصادره نموده يا آتش ميزنند و اين عمل خود را چنين توجيه مى كنند كه اين كتابها و نظريات بر ضد دولت و مصالح عمومى مى باشد. تكليف شرعى مؤمنين در مقابل اين اعمال حكومت ها چيست؟
جواب:
مصادره اموال مردم، اعم از كتاب يا غير آن، جايز نيست. تكليف
مردم در مقابل اين نوع حكومتها، مخالفت و محكوم كردن اين نوع اعمال غير شرعى، در حدود مجاز شرعى است. منظور از حدود مجاز شرعى اين است كه مخالفت كردن، باعث ايجاد هرج و مرج در كشور و روشن كردن آتش فتنه و اخلال در امنيت يا اتلاف اموال اشخاص بىگناه و خونريزى نگردد.
سؤال 35:
برخى از دولتها مانع ورود بسيارى از كتابهاى اسلامى هدفمند مىشوند. آيا اجازه مىدهيد كه كتابهاى شما در اين جوامع تكثير و عكس بردارى شده و فايده فروش نسخههاى عكس بردارى شده، در برنامهها و پروژه هاى اسلامى مانند مساجد و حسينيهها و اقامه عزادارىها و كميتههاى كمك به ايتام و ازدواجهاى دسته جمعى مصرف شود؟
جواب:
بلى! هيچ اشكالى ندارد و اين يك پروژه خوب و عمل نيك و خدمت به جامعه است.
سؤال 39:
نظر شما درباره كسى كه اين كتابها را براى منافع شخصى خود تكثير
نموده و بفروشد چيست؟
جواب:
اشكالى ندارد. اما شرعاً حق نداريم از اين عمل منع كنيم.
سؤال 37:
برخى از كتابفروشىها بر روى قرآنها به نيت فروش، قيمت هايى را تعيين ميكنند، در حالى كه معروف اين است كه قرآن شريف بايد با نيت هديه فروخته شود. به نظر جنابعالى كتابفروشى ها چه بايد بكنند تا با اين مانع شرعى مواجه نشوند و قيمت را هم بر روى قرآنها نچسبانند؟ شيوه شرعى به دست آوردن قرآن از كتابفروشىها چيست؟
جواب:
فروختن قرآن كريم حتى به كافر اشكالى ندارد؛ مخصوصاً اگر غارضى از خريدن، اطلاع و آشنايى با احكام شرعى و معارف اسلامى باشد. بلى! اگر بداند كه فروش قرآن به كافر منجر به هتك حرمت قرآن و توهين به كرامت آن مى شود، جايز نيست.
سؤال 38:
بعضى از سخنرانان و كنفرانس دهندگان، ويرايش سخنرانى ها و درسهاى خود را به ديگران واگذار مى كنند. ويرايشگر آنها را از نوارها پياده نموده و با تعديل در شيوه بيان، به زبان عربى فصيح و رسا مى نگارند. سپس صاحبان آنها بدون اشاره به نام ويرايشگر – هرچند به عنوان يك تقدير و تشكر – در مقدمه يا خاتمه و تنها به نام خود چاپ مى كنند، در حالى كه اين عمل، تضييع حق معنوى ويرايشگران ادبى محسوب مى شود. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
چاپ آنها به نام خود و بدون اشاره به نام ويرايشگر اشكالى ندارد؛ زيرا در اين عمل تضييع حقى وجود ندارد. چون وجود چنين حقى از نگاه شرعى ثابت نشده است.
سؤال 39:
آيا هر ناشرى مى تواند سخنرانىهاى دينى هر سخنران را چاپ كند؟ مخصوصاً با اين فرض كه خود سخنران فوت كرده و گرفتن اجازه از ورثه او هم مشكل است.
جواب:
بلى! اين كار جايز است؛ زيرا گفته شد كه حق تأليف شرعاً ثابت نشده است.
سؤال 40:
برخى از كتابفروشىها و بعضى از فروشندگان سيار، كتابهاى قاچاقى را با قيمت هاى چند برابر مى فروشند. نظر شما در اين مورد چيست؟ همچنين برخى هم كتاب هايى را كه با ماشين فتو كاپى نسخه بردارى كرده اند مى فروشند. عدهاى ديگر هم نوارهاى ويديويى فيلمها و سريال هاى اسلامى و برنامه هاى دينى را تكثير كرده براى منافع شخصى خود به فروش ميرسانند. آيا اين عمل آنان جايز است؟ مخصوصاً با توجه به اين كه در روى صفحه كتابها و نوارها اين عبارت نوشته شده كه: «حقوق چاپ محفوظ است» و با تأكيد مى توان گفت كه صاحبان اين كتابها و نوارها يا ناشران و توليد كنندگان آنها راضى نيستند؛ چون اين عمل باعث ضرر آنان مى شود؟
جواب:
همه اعمال ذكرشده جايز است؛ زيرا گفته شد كه حق تأليف و حق چاپ از نگاه شرعى ثابت نيست.
سؤال 41:
آيا از نگاه شرعى هر نوع نظام حكومتى مى تواند بيت المال مسلمين را صرف تبليغات اين نظام و بدگويى مخالفين و رقباى خود نمايد، آن هم با استفاده از شيوههاى گوناگون تبليغاتى در روزنامه ها، مجلات، نشرات، شبكه هاى الكترونيكى و غيره؟
جواب:
براى هيچ نظامى از نگاه شرعى روا نيست كه بيت المال مسلمين را چنين مصرف كند؛ زيرا اين اموال بايد در راه مصالح اسلام و مسلمين مانند اعمار و تأسيس انستيتوتهاى اسلامى، مدارس دينى، حوزات علميه، نشر فرهنگ دينى و انديشههاى اسلامى با همه شيوه هاى ممكن مصرف شود. بلى هرگاه نظام حكومتى، يك نظام اسلامى و مبتنى بر اساس اصل حاكميت خداوند يكتا و بى همتا باشد، مى تواند از بيت المال به نفع نظام استفاده كند. بدين جهت كه در رأس اين نظام در زمان حضور، پيامبر اكرم (ص) يا يكى از ائمه اطهار (ع) و در زمان غيبت هم فقيه جامع الشرايط و اعلم قرار دارد.
سؤال 62:
اگر نويسنده اى به سرقت كتاب مؤلف ديگرى دست زده و آن را به خود نسبت دهد، حكم شرعى آن چيست؟
جواب:
اين عمل جايز نيست؛ زيرا نسبت دادن كتاب به خود، با اين كه آن كتاب از ديگرى است، دروغ است.
سؤال 43:
نظر شما درباره توارد و تشابه خيال يا انديشه چيست؟ به عنوان مثال گاهى شاعرى در كشورى، اشعارى را ميسرايد و شاعرى ديگر در كشور ديگر عين همان شعر يا مشابه آن را ميسرايد، بدون اين كه دو شاعر سابقه ارتباط با همديگر داشته باشند. علماى روان شناسى از اين حالت سخن گفته اند. اما آيا اين حالت در انديشه دينى ما بنياد يا تفسيرى دارد؟
جواب:
براى اين پديده در انديشه هاى دينى تفسيرى وجود ندارد. البته اين پديده اگر دايمى باشد، تصادفى هم نخواهد بود؛ زيرا تصادف هيچگاه دايمى نيست. بلكه بايد گفت چنين حالتى ناشى از تقارب
بين دو شاعر از نگاه نيروى ابداع، نظام شاعرى، فن و متد ادبى مى باشد. والله العالم.
سؤال 44:
نظر جنابعالى چيست درباره برخى از چاپخانه ها و مراكز نشر كه كتابهاى ميراث فرهنگى را – كه ملكيت شرعى شخص معينى نيست – چاپ مى كنند و از آن سود به دست مى آورند؟ همچنين نظر شما چيست در مورد كتاب هاى اسلامى قديمى كه مؤلفان يا وارثان آنان كه حق چاپ و نشر را داشته باشند، اصلاً وجود ندارند. حق چاپ و نشر اين نوع كتاب ها از كيست؟ آيا اين حق از حاكم شرع يعنى مراجع تقليد و و كلاى آنان است؟ از نگاه شرع كار چاپخانه ها و ناشران در استفاده از اين حق و كسب مبالغ هنگفت سود چه حكمى دارد؟
جواب:
چاپخانهها و مراكز نشر مى توانند كتابهاى ميراث فرهنگى و اسلامى قديمى مانند كتابهاى فقهى، اصولى و غيره را چاپ و نشر نمايند. بلكه چنين عملى خدمت به دين و مذهب و احياى ميراث اسلامى شمرده ميشود. چنان كه قبلاً گفته شد حق چاپ، تأليف و نشر براى مؤلفين، نويسندگان و ناشران شرعاً ثابت نشده، تا اين حق بعد از فوت به ورثه آنان انتقال يابد. همچنين اقدام به
اين كار، احتياج به اذن از حاكم شرع ندارد.
سؤال 45:
برخى از خانوادهها كتابهاى دعا را چاپ مى كنند و در صفحه اول آن مى نويسند كه اين كتاب هديه به روح يكى از بستگان آنها بوده و به روح او فاتحه خوانده شود. سپس اين كتابها را در مساجد براى استفاده عموم توزيع مى كنند. آيا چاپ كتاب هاى دعا با اين روش درست است؟ آيا لازم است از جناب شما يا يكى از وكلاى شما اجازه گرفته شود تا از صحت نقل و نوشته دعاها اطمينان حاصل شود و از نقل و چاپ آنها به صورت نادرست جلوگيرى گردد؟
جواب:
چاپ كتاب هاى دعا به شيوه اى كه اشاره شد، اشكالى ندارد و منوط به اذن حاكم شرع نيست، مشروط بر اين كه در متن دعا با كم و زياد كردن، تصرف و اجتهاد صورت نگيرد.
سؤال 46:
نظر جنابعالى چيست در مورد آموختن علوم دينى از طريق نوارهاى
كاست بدون اشراف و نظارت استاد يا مدرس، با علم به اين كه برخى از درسها مانند عقايد و فلسفه پيچيدگىهايى دارد كه موجب شبهه براى دانشجو مى گردد؟ آيا بر او واجب نيست كه براى حصول اطمينان از آموخته هاى خود با يكى از استادان يا علما درباره مطالب اين كتاب ها مباحثه و تبادل نظر كند تا در مورد صحت معلومات و اندوختههاى خود مطمئن گردد؟
جواب:
آموختن درسى هاى دينى فقه و اصول و عقايد از طريق نوارهاى كاست اشكالى ندارد و هيچ فرقى ندارد كه اين درسها به طور مستقيم از استاد يا از طريق نوارهاى كاست فراگرفته شود. بلى اگر سطح علمى دانشجو ضعيف باشد به گونه اى كه اگر براى او شبهه اعتقادى پديدآيد نتواند آن را دفع كند، بر او لازم است كه در درسى هاى عقايد شركت نكند، نه به طور مستقيم نزد استاد و نه از طريق نوارهاى كاست.
سؤال 47:
برخى از روزنامه ها نوشته هاى خوانندگان خود را ميپذيرند و آنها را در «صفحه خوانندگان» يا در «صفحه نظريات مردم» و مانند آن به نشر
مىرسانند. سردبيرانى كه اين نوشتهها را در صفحات مربوطه تنظيم مى كنند، در مقابل كار خود مزد ماهانه دريافت مى نمايند، اما نويسندگانى كه با مشاركت در اين صفحه، مطالب خود را نشر مى كنند، در مقابل نوشته ها و پيگيرى هاى فرهنگى خود هيچ نوع مزد يا مكافاتى دريافت نمى كنند، در حالى كه سردبيران مسئول اين صفحات هيچ زحمتى نمى كشند جز انتخاب مقالاتى كه به آنان از خوانندگان مى رسد و ارسال آنها به حروف چينى و سپس صفحه بندى و چاپ. آيا اين عمل يك نوع ناچيز پنداشتن و حقير و كم ارزش دانستن اشياى مردم و سلب حقوق معنوى آنان نيست؟ مخصوصاً كه روزنامه صفحات خود را از زحمات و كوششهاى ديگران پرمى كند و شمارههاى آن را به فروش مى رساند و سودهاى زيادى به دست مى آورد، در حالى كه نويسندگانى كه براى آن مطلب مينويسند، هيچ نوع بدلى در مقابل همكارى و مشاركت خود دريافت نمى كنند.
جواب:
همه آنچه در سؤال آمده، هيچ اشكالى ندارد؛ زيرا آنچه گفته شده از نگاه شرعى به اثبات نرسيده كه حق آنان باشد تا اين نوع اعمال روزنامه، سلب حقوق آنان تلقى شود.
سؤال 48:
برخى از روزنامه نگاران به توجيه سياستهاى حكام و مواضع ذليلانه آنان در قبال مسايل سرنوشت ساز امت ما مخصوصاً مسأله فلسطين مى پردازند. زيرا موضع اكثر – البته نه همه – زمامداران در كشورهاى عربى اسلامى موافق با ديكته هاى كاخ سفيد و برنامه هاى آنان به نام صلح است. رسانهها در كشورهاى عربى اسلامى ما ابزار فرمانبردار و در خدمت آمريكا و صهيونيزم بين المللى است و از نگاه آنان هر كسى كه بر خلاف اين سياست حركت كند، تندرو يا مخالف و يا تروريست و چيزهايى از اين قبيل ناميده مى شود. نظر جنابعالى در مورد اين نويسندگانى كه سياستهاى اين زمامداران را توجيه مى كنند چيست؟
جواب:
وظيفه هر مسلمان از ديدگاه شرع تنها همين مقدار است كه با هر وسيله ممكن از حق دفاع كند و نه بيشتر از آن. همچنين از توجيه باطل در چهره حق پرهيز كند و اين مساله را تبيين نمايد كه دين اسلام دين صلح، مسالمت و عدالت است و اسلام ترور را در همه اشكال و انواع آن محكوم مى كند و به حفظ جان انسانها اهتمام مى ورزد خداوند فرموده است: «وَ مَنْ أَحْيٰاهٰا فَكَأَنَّمٰا أَحْيَا النّٰاسَ جَمِيعاً» اسلام
كشتن انسان را بدون دليل، به شدت تقبيح و محكوم كرده است.«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمٰا قَتَلَ النّٰاسَ جَمِيعاً». آيا متنى قوى تر از اين آيه در مورد حفظ حقوق بشر و تأكيد بر آن، در نظام ديگرى در جهان وجود دارد؟
ولى بسيار جاى تأسف است كه در اين اواخر گروهى در ميان مسلمانان ظهور كرده كه به اعمال غيرانسانى تروريستى دست مى يازند مانند كشتن زنان، مردان، اطفال و كهنسالان بى گناه، به گونه بسيار فجيع و غيرانسانى به نام دين، در حالى كه اسلام از چنين افرادى برائت ميجويد. از اين رو، بر رهبران مسلمان از دين مداران و سياستمداران است كه متحد شوند و با توحيد كلمه و با استفاده از هر وسيله ممكن مانند تبليغات به اشكال مختلف و اعمال قوه و غيره، اين غده سرطانى، يعنى تروريسم، را از پيكر امت اسلامى بزدايند. وجود اين پديده خبيث و ناپاك در پيكر امت اسلامى، فرصت و زمينه را فراهم ميسازد براى ورود دشمنان در سرزمينهاى اسلامى گاهى به بهانه اين كه دين اسلام، تروريسم را ترويج مى كند، گاهى به اين نام كه مسلمانان قادر به دفع ترور و تروريستها از كشورهاى خود نيستند.
سؤال 49:
برخى از متخصصين كامپيوتر، سى دى ها يا لوحهاى فشردهاى را كه برنامه ها و درسهاى اسلامى در آنها تسجيل شده است، رمزگشايى مى كنند و سپس به تكثير و فروش آنها براى منافع شخصى خود اقدام مى نمايند، با اين كه شركت ها و مؤسساتى كه اين لوح ها را نشر كرده، بر روى آنها نوشته اند كه: «همه حقوق محفوظ است» و اين كه نسخه بردارى و تكثير آنها مجاز نيست و با اين كه سرقت اين الواح فشرده و تكثير آنها موجب زيانهاى مادى به ناشران آنها مى گردد. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟
جواب:
قبلاً گفته شد كه اين حقوق هرچند در نزد عارف و عقبلا در عصر حاضر ثابت است، اما در زمان معصومين (ع) به جهت عدم ثبوت موضوع آن، ثابت نبوده است. بدين جهت نمى توان از طريق عدم ورود منع و رداع از سوى معصومين (ع) امضا و تأييد آن را كشف و احراز كرد. از اين رو، هيچ اشكالى وجود ندارد در رمزگشايى لوحهاى فشرده و تكثير و فروش و استفاده از آنها و اين موجب زيان مالى شركت ها يا مؤسسات ناشر آنها نمى شود و تنها از انتفاع زيادتر و سود بيشتر آنان مانع مى گردد.
سؤال 50:
آيا چاپ و نشر كتاب بدون نام مؤلف جايز است؟ با علم به اين كه اين روش ممكن است موجب زيان ناشر يا كتابفروش شود، مخصوصاً كه اگر اين كتابها مشتمل بر افكارى باشد كه حقايق سياسى، اقتصادى يا فرهنگى دولتها يا گروههاى معينى را افشا مى سازد. از سوى ديگر چاپ كتاب بدون شناخت مؤلف آن در دنياى انديشه و فرهنگ، يك امر طبيعى و عادى نيست. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟ آيا اين از مصاديق رازدارى و تقيه محسوب مى شود؟
جواب:
اگر در چاپ كتاب ها بدون نام مؤلف، مصلحتى وجود داشته باشد، چاپ آنها با اين روش اشكالى نخواهد داشت. اما اينكه چاپ آنها در شرايط خاصى موجب زيان مراكز نشر و كتابفروشى ها مى شود، مانع از جواز چاپ نمى گردد.
سؤال 51:
ناشرى با نويسندهاى درباره چاپ كتاب وى توافق مى كند، ولى بعد از اين كه طرفين از همديگر جداشدند، ناشر مرداد مى شود كه كتاب را با
كدام كاغذ چاپ كند. چون ناشر يك نوع كاغذ دارد، اما با سه منبع توليد و هر كدام داراى قيمت متفاوت از ديگرى است؛ به گونه اى كه اگر كاغذ اعلى را انتخاب كند، سود آن تقليل مييابد و اگر كاغذ ارزان را در نظر بگيرد، سود آن ازدياد خواهد يافت و به طور طبيعى ناشران سود زياد را دوست دارند و از اين رو كاغذ ارزان را انتخاب مى كنند. اكنون سؤال اين است كه اگر نوع كاغذ، يكى اما منابع صنعت و توليد آن متفاوت باشد؛ يعنى توليد چند كشور و با قيمت هاى متفاوت باشد، آيا ناشر مى تواند هر نوعى را كه بخواهد انتخاب كند؟ يا اين كه لازم است رضايت صاحب كتاب را به دست آورد يا در قرارداد اين شرط را بگنجاند تا مشكل شرعى پيدانكند؟
جواب:
اگر در ضمن قرارداد، نوع كاغذ معين نشده باشد، مالاك، نوع متعارف و متداول در چاپخانهها و مراكز نشر است.
سؤال 52:
اگر بين ناشر و مؤلفى درباره چاپ كتابى، توافقى صورت گرفته باشد، آيا بر ناشر لازم است كه براى مؤلف تعداد صفحات كتاب و اندازه و حجم آن را مشخص نمايد؟ زيرا ناشر مى تواند در مورد حجم كتاب به اختيار خود عمل كند. يعنى حجم حروف (قلم و سايز) را به دلخواه خود انتخاب كند كه خود باعث كم يا زيادشدن صفحات كتاب و كوچك يا بزرگ شدن حجم آن خواهد شد. در نتيجه اگر ناشر بخواهد سود بيشتر به
دست آورد، مى تواند تعداد صفحات را با بزرگ كردن حجم حروف، افزايش دهد. در اينجا است كه مسأله حرص ناشر مطرح ميشود و بدين جهت او كتاب را مطابق منافعش تنظيم ميكند. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟
جواب:
اگر خصوصيات چاپ كه در سؤال مورد اشاره قرار گرفته، در قرارداد معين شده باشد؛ بايد طبق آن عمل گردد و گرنه مالاك آن چيزى است كه در چاپ كتاب از نگاه تعداد صفحات و حجم كتاب و حروف مورد استفاده و خصوصيات ديگر، متعارف است.
سؤال 53:
برخى از مؤلفان به كثرت تأليفات توجه دارند، بدون اين كه از كيفيت و عمق برخوردار باشد و تنها به نقل زياد و تلخيص كتابهاى ديگر با ذكر منبع يا بدون ذكر آن اكتفا مى كنند. اين حالت ناشى از اندك بودن دانش است يا ناتوانى در ابداع و ابتكار حقيقى از جهت طرح مطالب و يا نوآورى در عرصه انديشه و فرهنگ. آيا آزادىهاى اسلامى افراد، اين نوع عمل مؤلفان را نيز شامل مى گردد؟ آيا اين يك نوع نقل و تلخيص و زيادهروى در آن نيست، به جاى ابداع و نوآورى و بازدهى واقعى؟
جواب:
براى مؤلف لازم نيست كه از قدرت علماى زياد در پژوهشى و نوآورى برخوردار باشد؛ زيرا تأليف هر فرد به حساب توانايى او است. لذا گاهى تأليف، چيزى بيشتر از نقل مطالب از اين يا آن كتاب نيست، مشروط بر اين كه در نقل، امانت رعايت گردد.
سؤال 54:
كتابهاى دينى بسيارى از علما و مراجع دينى چاپ ميشود، بدون معيارهاى عددى كه متن حقيقى كتابها را صيانت و محافظت كند تا در آينده اگر به دست افراد غير امين بيفتند، از دستبرد تغيير و تحريف در امان بمانند. چنان كه در بسيارى از كتابهاى حديث مذاهب ديگر اسلامى چنين وضعيتى پيش آمده؛ يعنى با حذف بسيارى از احاديث مربوط به فضايل اميرالمؤمنين (ع) و احقيت ايشان به خلافت بعد از پيامبر خدا (ص) و همچنين با حذف فضايل اهل بيت (ع) به چاپ رسيدهاند. چنين روشى با سيستم جهانى تأليف نيز سازگار و هماهنگ است. امروزه در اين سيستم جهانى، هر تأليف و هر چيز چاپى و در هر موضوعى داراى شماره معيارى خاصى است كه متن حقيقى كتاب را على رغم گذشت زمان، چنان كه هست و بدون هيچ تغييرى با حذف يا اضافه و يا تحريف، حفظ مى كند. امروز كتابخانه هاى بزرگ دنيا همين سيستم را رعايت مى كنند. اين سيستم در واقع به يك نوع نظارت قانونى دايمى تبديل شده است تا
صحت متن هر كتابى مطابق به آنچه مؤلف آن را تهيه كرده است، در چاپهاى بعدى رعايت و تضمين گردد.
جواب:
اما در مورد كتابهاى علمى تحقيقى مثل كتاب هاى اصولى و فقهى و مانند آنها، قرار دادن آنها تحت يك معيار عددى كه هر نظريه و ابتكار و تحقيق را حفظ كند، اصولاً ناممكن است؛ علاوه بر اين كه جنين كارى لازم هم نيست. اما كتاب هاى حديث را مى توان تحت اين معيار قرار داد؛ به گونه اى كه از هر نوع كم يا زياد كردن محفوظ بمانند. اما اين كار هم لازم نيست. تنها چيزى كه حرام است تحريف حقايق و خيانت در امانت و حذف نصوصى مربوط به فضايل امير المؤمنين (ع) و احقيت ايشان براى خلافت است.
سؤال 55:
تاريخ اسلامى ما گرفتار نويسندگانى است كه از سوى زمامداران تعيين مى شوند. اين نوع نويسندگان، تاريخ و رويدادهاى آن را آنچنان مينويسند كه كاخ هاى قدرت به آنان ديكته كرده باشند، حتى اگر حقايق و پشت پرده رويدادها را با توطئه و دسيسه بپوشانند و كتمان كنند. هنوز هم بسيارى از اين دسته از نويسندگان در بسيارى از كشورهاى ما، در اطراف زمامداران و نظامهاى حاكم مى چرخند. تكليف
شرعى ما در برابر اين گروه از نويسندگان و آنچه درباره تزوير و تحريف حقايق مينويسند چيست؟
جواب:
وظيفه شرعى در برابر نوشته هاى آنان در مورد تحريف و تغيير حقايق، بيان واقعيت ها و حقايق است، با نوشتن و تبليغات به شكل عينى حكيمانه و با موعظه حسنه و اشاره به اشتباهات و تغيير و تحريف حقايق، بدون طعن و شتم. اين شيوه در اذهان بيشتر تأثير مثبت دارد تا رويارويى با آنان كه ممكن است تأثير منفى داشته باشد.
سؤال 56:
برخى از نويسندگان متخصص در نقد فرهنگى به طور عام و نقد ادبى به طور خاص، در متد نقدى خود، متكى بر نظريات غربى هستند كه هيچ رابطه اى با انديشه اسلامى و همچنين ميراث فرهنگى عربى و زبان و ادبيات آن ندارد و اين باعث ميشود كه براى بسيارى از خوانندگان اين نوع نقدهاى ادبى، نوعى از تزلزل و هرج و مرج فكرى ايجاد شود؛ زيرا آنان متون ادبى عربى را كه توسط يك اديب مسلمان و پايبند به اسلام در همه امور زندگى خود، پديد آمده است، با روش كاملاً دور و بيگانه با اسلام مورد نقد قرار مى دهند. اين روش خود به خود باعث ميشود كه
بسيارى از تناقضات فكرى در اصول ثابت مطرح گردد. اين دسته از منتقدان، متن عربى را مطابق به معيارهاى ثابت غربى و غير اسلامى مورد نقد و تحليل و تفسير قرار مى دهند، با اين هدف كه اين متون را از اعتبار ساقط كنند و آنها را از معانى روشن و واضح خود تهى سازند و به معانى بى ربط و بى نظم و نسق و غيرقابل قبول براى خود تبديل نمايند. ما از اين نوع متدهاى غربى براى نسل هاى خود نگران هستيم. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
وظيفه ما در دنياى باز و آزاد كنونى، مقابله با اين گروه از منتقدان با شيوه متقابل است. بدين معنى كه بايد افكار و نظريات و فرهنگ غربى به گونه عينى و واقعى و بدون شتم و طعن نقد گردد و مغالطه ها، نظريات باطل و تحريفات آنان در مورد وارونه نشان دادن حقايق و ارايه ناقص و نادرست آن بيان شود و اين كه فرهنگ اسلامى در تربيت انسان و رابطه او با جامعه و تهذيب سلوك و رفتار او در همه عرصه هاى فردى، اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و غيره، نقش مهمى دارد. اسلام با تربيت انسان، او را در مسير مستقيم و به سمت اعتدال و ميانهروى و عدم انحراف به چپ و راست، جهت مى دهد و وى را به انرژى نيرومند روانى و ملكات فاضله اخلاقى و نيروى دين و ايمان مجهز ميگرداند. در حالى كه فرهنگ رايج بين مردم در غرب، انسان را به سوى غرايز حيوانى و شهوات
نفسانى سوق مى دهد. از همين رو نظام خانواده، اخلاق و معنويت در غرب از هم گسيخته و فروپاشيده است. اين وضعيت در غرب در اذهان جوانان آنها مى تواند تأثيرگذار باشد؛ زيرا مى بينند كه در نظام اجتماعى و خانوادگى در اسلام يك نوع معنويتى وجود دارد كه در نظام خود آن را نمييابند. بلكه در نظام خود با يك نوع از هم گسيختگى و فروپاشى مواجه هستند. از همين رو به اسلام و گرويدن به آن ترغيب مى شوند.
از سوى ديگر بر جوانان ما است كه به جاى فرهنگ مبتذل رايج در غرب، از سنتهاى اسلامى و فرهنگ انسانى خود پاسدارى نمايند و خود را در عرصه هاى گوناگون طب، مهندسى، علوم فضايى، اقتصاد و غيره، به فنون عالى و تكنالوژى پيشرفته معاصر مجهز گردانند و همه تلاش خود را به كار بندند و از هر وسيله ممكن استفاده كنند تا به تخنيكهاى عالى دست پيدا نمايند.
سؤال 57:
نظر جنابعالى چيست درباره كتابهايى كه از برجهاى فلكى و رابطه آن با طالع و احوال مردم از نگاه سعادت و شقاوت و سرنوشت زندگى آنان در دنيا سخن مىگويند؟
جواب:
چنين سخنانى اعتبار شرعى ندارد و نمى توان مطابق آنها حكم كرد؛ زيرا از نگاه شرع هيچ ارزشى ندارد.
سؤال 58:
برخى از افراد به كفشناسى مى پردازند و از اين طريق امرار معاش مى كنند و برخى از كتابفروشىها هم كتابهايى را در اين زمينه مىفروشند. نظر جنابعالى در مورد كفشناسى چيست؟ آيا اين مسأله ريشه و اساس علمى شناخته شده در ميراث اسلامى ما دارد؟
جواب:
چنين عملى جايز نيست؛ زيرا يك نوع اخبار از غيب است و اخبار از غيب شرعاً جواز ندارد.
سؤال 59:
در برخى از كتاب ها مى خوانيم كه از ارقام و اعداد شگفت آورى سخن مى گويد. از جمله در برخى از كتابها از فروپاشى اسرائيل در سال 1443 هجرى برابر با سال 2022 ميلادى سخن گفته شده است. مؤلفان
اين كتاب ها به قرآن كريم و پيوند دادن برخى از رويدادهاى تاريخى به همديگر استدلال مى كنند و از آن جمله گفته شده كه دولت اول يهود در سال 722 قبل از ميلاد از بين رفته است و پيشگويى درباره فروپاشى كشور اسرائيل در سال 621 نازل شده است و تعداد سال ها از پيش گويى تا تأسيس دولت دوم يهود در سال 1948 ميلادى، 1368 سال است وتعداد سال ها از پيش گويى تا كامل شدن دولت دوم يهود در جنگ 1967 ميلادى و ضميمه ساختن قدسى، 1387 سال است و تعداد سال ها از نزول پيش گويى تا تحقق آن، 1444 سال است. همچنين گفته اند كه اگر به سوره «اسراء» برگرديم ميبينيم كه كلمه «أُولاٰهُمٰا» در آيه «فَإِذٰا جٰاءَ وَعْدُ أُولاٰهُمٰا1» كلمه شماره 38 است و كلمه «وَعْدُ» در آيه «فَإِذٰا جٰاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» كلمه شماره 72 و كلمه «اَلْآخِرَةِ» كلمه شماره 73 و كلمه «وَ لِيَدْخُلُوا» شماره 76 است. هر گاه شمارههاى اين كلمات را به عدد 19 ضرب كنيم نتايج زير به دست مى آيد:
أولاهما؛ 38 * 19-722. اين نتيجه، تاريخ از بين رفتن دولت اول يهود است. وعد: 72 * 19-1368. اين نتيجه، تعداد سالها از پيشگويى در سال 621 ميلادى تا تأسيس دولت دوم يهود در سال 1948 ميلادى است.
الآخرة: 73 * 19-1368 -. اين نتيجه، تعداد سالها از نزول پيشگويى در سال 621 ميلادى تا كامل شدن دولت دوم يهودى در سال 1967 ميلادى است.
وليدخلوا: 76 * 19 1444 -. اين نتيجه، تعداد سالها از نزول پيشگويى در سال 621 تا سال 2022 ميلادى است.
با دقت در اين دادههاى رياضى، مى بينيم كه صد در صد صحيح و درست است. نظر جناب شما در اين مورد چيست؟ آيا اين سخنان از مصاديق علم «سنين و حساب» است كه در قرآن كريم آمده است:«وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهٰارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنٰا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنٰا آيَةَ النَّهٰارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسٰابَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنٰاهُ تَفْصِيلاً»1 و آيا به نظر شما اين مسأله از اعجازهاى عددى قرآن كريم است؟
جواب:
اين مسأله هيچ ربطى به اعجاز ندارد، بلكه يك نوع تخمينات بى ارزش است و از مصاديق علم سنين» و «حساب» نيست. علاوه بر اين كه اين شخصى در محاسبه هم اشتباه كرده است؛ زيرا كلمه اولاهما در آيه، با حساب از اول سوره، كلمه شماره 38 نيست. همچنين بايد گفت كه چرا اين شماره ها به عدد 19 ضرب شود، نه 20 يا 18؟ مگر عدد 19 چه خصوصيتى دارد؟ طبيعى است كه جمع بين ارقام و اعداد آيات و كلمات يا حروف و ضرب آنها در يك عدد ديگر، گاهى مى تواند يك نتيجه شگفت آورى داشته باشد، اما اين غير از اعجاز است.
سؤال 60:
آيا كنترل پايگاههاى انترنتى از سوى حكومتها جواز دارد؛ به گونه اى كه ورود به سايتهاى فساد اخلاقى و اباحى گرى اجازه داده نشود؟ همچنين در كنار آن به برخى از پايگاههاى انترنتى اسلامى نيز اجازه داده نشود؟ معمولاً در صفحه اين نوع پايگاهها عبارت ذيل يا مشابه آن ظاهر مى شود: «پايگاههاى غير مجاز» نظر جناب شما در اين مورد چيست؟
جواب:
كنترل اين پايگاه ها بدين صورت كه به مراكز فساد اخلاقى اجازه داده نشود، وظيفه شرعى همه دولتهاى اسلامى است. همچنين وظيفه هر مسلمان است كه در اين پايگاه ها وارد نشود. اما اجازه ندادن به سايتهاى اسلامى با اسلامى بودن دولت سازگار نشست.
سؤال 61:
آيا حكومت اين حق را دارد كه قوميت يا مذهب خاصى را كه از نگاه ايدئولوژى يا انديشه و يا عادات و
سنتها با آن مخالف است، تحت سانسور قرار دهد، به گونهاى كه به آنان اجازه ندهد كه طريقه، عادات و سنت هاى خود در زندگى را ابراز نمايند و يا در كنار ساير فرهنگهاى انسانى، داراى استقلال فرهنگى بوده و شخصيت ويژه خود را داشته باشند؟
جواب:
به مقتضاى حقوق بين الملل كه اصل آزادى اديان و مذاهب را پذيرفته، هيچ دولتى اين حق را ندارد و هيچ دولتى نمى تواند مذهب خاصى را بر پيروان مذاهب ديگر تحميل كند؛ زيرا اين حالت در كشور، هرج و مرج، شورش، فتنه و نفاق ايجاد مى كند. اما اگر پيروان هر مذهب در مذهب و اقامه شعاير دينى خود آزاد باشند، بدون اين كه حق نقد مذهب ديگر را داشته باشند، در كشور ثبات و امنيت حاكم مى شود.
سؤال 62:
نظر جناب عالى چيست در مورد افشاى رسوايىهاى دشمنان اسلام از آمريكا و هم پيمانان آن و كسانى كه در جهت آنان حركت مى كنند اعم از حكومتها يا ملتها، مخصوصاً با توجه به اين كه نشر رسوايىهاى آنان در واقعيتهاى اجتماعى و در دنياى سياست، اقتصاد، استراتژى هاى صنعتى و هژمونى تجارتى، مى تواند ملت را با حيله ها و دسايس آنان
آشنا گرداند؟
جواب:
اين كار اشكالى ندارد اگر به صورت واقع بينانه و عينى انجام شود. بلى نسبت به ملت ها و طوايف ممكن است گاهى مفسده اين عمل از مصلحت آن بيشتر باشد، مثل اين كه اين نوع افشاگرىها به تفرقه و نفاق بيشتر بين ملت ها و فرق مسلمان منجر گردد، با اين كه از سوى ديگر آنچه از نگاه شارع مهم و مطلوب است، وحدت صفوف مسلمين در برابر توطئه ها و برنامه هاى دشمنان است.
سؤال 63:
تكليف علما، انديشمندان، روشنفكران و ادباى متعهد مسلمان در رويارويى با موج تبليغات غرب به طور عام و آمريكا به طور خاص به منظور لطمه زدن به حيثيت و اعتبار اسلام و امت اسلامى چيست؟
جواب:
وظيفه همه علما، خطبا، انديشمندان، روشنفكران و نويسندگان اين است كه با همه وسايل ممكن و به صورت عينى، با اين توطئه هاى تبليغاتى مقابله كنند و افكار گمراه كننده و اتهامات بى اساس آنان عليه اسلام را نقد نمايند و بيان كنند كه دين اسلام دين صلح،
عدالت و انسانيت بوده و با فرياد بلند خود بر ارزشى و حقوق بشر تأكيد دارد، مانند اين سخن خداوند «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمٰا قَتَلَ النّٰاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيٰاهٰا فَكَأَنَّمٰا أَحْيَا النّٰاسَ جَمِيعاً»1، آيا واقعاً دين اسلام با اين نصوصى روشن و قاطع خود ترور، تندروى و قاتلان جنايتكار را ترويج و تبليغ مى كند يا اين كه بر ضد همه اشكال و انواع تروريسم و تندروى است؟
سؤال 64:
برخى از حكومت ها، جنبشهاى آزادى بخش اسلامى را كه از او طان، ارزش ها، كرامت و دين خود دفاع مى كنند، حركتهاى تروريستى مى خوانند. چنان كه آمريكا چنين ادعايى دارد. اين نوع برخورد به نفع صهيونيزم جهانى و اسرائيل تمام شده و در خدمت آنان خواهد بود. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟ آيا كسى كه از دين، وطن، عرض و كرامت خود دفاع مى كند، تروريست است؟ تكليف شرعى ما در قبال اين گروه از مسلمانان كه پرچم جهاد و دفاع از بيضه اسلام و دفاع از دين، وطن و كرامتشان را برافراشته اند چيست؟ به نظر شما تكليف علما،
انديشمندان، روشنفكران و ادباى متعهد در دادن دست يارى به اين مجاهدين چيست؟ رسالت و مسئوليت نوشتارى و تبليغاتى آنان در اين موضوع چگونه بايد باشد؟
جواب:
كسى كه از جان، عرضى، مال و سرزمين خود دفاع مى كند، تروريست نيست؛ بلكه اين حق مشروع عقلايى آنان در همه اديان آسمانى است. زيرا اين يكى از اولويتهاى حقوق بشر در كره زمين است. تروريست كسى است كه مردم بى گناه را به شكل فجيع غير انسانى به قتل ميرساند و سرزمين ديگران را اشغال و اهالى آن را به قتل مى رساند يا آواره مى گرداند و به شيوه هاى مختلف به عرض، آبرو و عزت آنان بى حرمتى مى كند.
وظيفه شرعى در قبال آنان، تأييد و مساعدت مادى و معنوى و تبليغاتى آنان است تا حقوق مشروع خود را بازپس گيرند؛ چون اين قيام آنان يك قيام دفاعى است براى دفاع از جان، عبارضى و سرزمين شان و نه جهاد و دفاع از بيضه اسلام تا وظيفه همه مسلمين اين باشد كه به طور مستقيم و با همه وسايل ممكن در كنار آنان وارد جهاد شوند.
سؤال 65:
بسيارى از علما، متفكرين و كارشناسان درباره موضوع «تئورى توطئه» مطالبى نوشته اند و اين كه توطئه بزرگى از سوى دشمنان اسلام و مسلمين شكل گرفته و شكل ميگيرد. به منظور تسلط بر مقدرات امت اسلامى و اسلامستيزى در هر مكانى، به نفع جنبش صهيونيستى و شركتهاى بزرگ چندمليتى و فراقاره اى كه هدف آنها سلطه بر جهان از طريق اعمال سياست تكقطبى (آمريكا) است. تكليف شرعى علما، متفكرين، فرهنگيان و نويسندگان در رويارويى با اين توطئه بزرگ چيست؟
جواب:
بر همه متفكران، روشنفكران و سياستمداران امت است كه با جديت و دقت بينديشند كه عامل اساسى تسلط آنان بر جهان و بر مقدرات امت اسلامى چيست؟ جواب اين است كه عامل اساسى در چند نكته است:
عامل اول؛ ضعف دولتهاى اسلامى در اقتصاد على رغم ثروت هاى طبيعى موجود در سرزمينهاى آنها است.
عامل دوم؛ عقب ماندگى مسلمانان در علوم معاصر، مهارتهاى عالى و تكنالوژى پيشرفته است. اين عقب ماندگى عامل اساسى ضعف
آنان در اقتصاد و عدم استفاده بايسته و شايسته از ثروت هاى طبيعى در كشور است؛ زيرا استفاده از ثروت ها نيازمند خبرگى و مهارت هاى عالى و تكنالوژى پيشرفته است.
عامل سوم؛ تفرقه و اختلاف بين رهبران سياسى كشورهاى اسلامى و عدم اتحاد آنان و نداشتن موقف واحد در برابر شرق و غرب و اهتمام بيشتر به منافع شخصى و كرسى قدرت و رياست و نه منافع عمومى است. از اين رو، اگر آنان در رويكردهاى عمومى سياسى، اقتصادى و تعليمى كشورهاى خود موقف واحد مى داشتند، شرق و غرب همگى كاملاً براى آنان حساب باز مى كردند.
اين عوامل فرصت را براى دشمنان فراهم مى سازد و راه را هموار مى گرداند تا در كشورهاى اسلامى وارد شده و بر مقدرات امت در همه عرصه هاى اقتصادى، سياسى، فرهنگى، تعليمى، نظامى، امنيتى و غيره تسلط يابند. هدف از همه اين اقدامات، عقب نگهداشتن كشورهاى اسلامى است تا اين عقب ماندگى بهانه اى براى بقاى آنان و تسلط آنان بر مقدرات اين كشورها باشد. طبيعى است تا زمانى كه كشور از نگاه سياسى، اقتصادى و علمى در عصر حاضر عقب مانده باشد، استقلال هم نخواهد داشت. در اين صورت براى تأمين نيازمندىهاى خود بايد بر محور غرب و شرق بچرخد و اين حالت، بسيار بسيار تأسف آور است.
بدين جهت بر رهبران سياسى كشورهاى اسلامى و بر همه اهل حل
و عقد است كه در مورد مسايل سرنوشت ساز مليتهاى خود در عصر حاضر، كه عصر دانش و فضا است، به نيكى بينديشند و اين كه تا كى كشورهاى اسلامى، عقب مانده باقى بمانند. لذا بر آنان است كه به حكم وجدان و مسئوليت در برابر خدا و ملتهاى شان، اولا در همه رويكردهاى شان در قبال شرق و غرب متحد شوند و موضع واحد داشته باشند. ثانياً، در حفظ مصالح عمومى امت و كنار گذاشتن هر نوع تفرقه و اختلاف و اقدام به جلب مهارتها و تخنيك هاى عالى در همه زمينه ها به كشورهاى شان با هر وسيله ممكن و بهره گرفتن از آن براى تحول و پيشرفت اين كشورها و رساندن آنها به رتبه دنياى معاصر، اهتمام جدى و پيگير و خستگى ناپذير نمايند. اين پيشرفت، با تأسيس انستيتوت ها، دانشكده ها و دانشگاه هاى تخصصى پيشرفته از يك سو و تشويق جوانان و انديشمندان براى دستيابى به مهارتها و تكنيكها و تهيه همه وسايل و ابزارها و فرصتها براى آنان از سوى ديگر، امكان پذير است.
اما جنگ و ستيزه گرى آنان در مقابل دين اسلام، عامل مهم آن خواف از قوت نظام اجتماعى، خانوادگى و انسانى اسلام در همه عرصه ها و گسترش روزافزون آن در سطح كره زمين است. از همين رو، هميشه مى شنويم كه جوانان در آمريكا و اروپا، على رغم اطلاع بسيار اندك آنان از اسلام و نظام انسانى آن، به اسلام
مى گروند. لذا آنان با شيوه ها و از راههاى مختلف با اسلام ستيزه مىكنند تا دروازهها را در برابر گسترش و توسعه آن ببندند.
با توجه به آنچه گفته شد، بر علما و متفكران و اصحاب قلم است كه به نشر آگاهى اسلامى در بين مردم بپردازند و آنان را به انديشه هاى اسلامى و فرهنگ دينى و اخلاقى و ارزشها و آرمان هاى انسانى بر ضد افكار اجنبى و تبليغات پوچ و توطئه هاى آنان مجهز و مسلح گردانند و انديشه هاى باطل و دروغهاى آنان را به صورت عينى و واقع بينانه و قابل قبول براى مردم و به دور از شتم و دشنام نقد نمايند و نه براى يك يا دو بار، بلكه به طور مستمر و مداوم در روزنامه ها، مجلات و شبكههاى ماهواره اى نشر كنند و مزاياى دين اسلام در ابعاد گوناگون اجتماعى، فردى، خانوادگى و حقوقى و اهتمام اسلام را به طور قاطع و جدى به حفظ جان مردم و حفظ خون، عرض، اموال، كرامت و شرف آنها و تقبيح و انكار شديد ريختن خون مردم در كتاب و سنت را بيان نمايند. خداوند در قرآن كريم فرموده است:«وَ مَنْ أَحْيٰاهٰا فَكَأَنَّمٰا أَحْيَا النّٰاسَ جَمِيعاً» و همچنين:«أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمٰا قَتَلَ النّٰاسَ جَمِيعاً». در سنت نيز متون زيادى در اين رابطه آمده است. در مورد حفظ حقوق مردم، در كدام نظامى در دنيا متون قاطع تر و برنده تر از متونى كه در اسلام آمده است، وجود دارد؟ آيا اين دين
با اين تصوص خود مى تواند ترويج كننده تروريسم، افراطگرايى و تندروى باشد؟
به طور خلاصه بايد گفت مبارزه با اين توطئه هاى پليد و پوچ بايد به شكل دقيق و به گونهاى قابل قبول براى مردم مخصوصاً جوانان و فرهنگيان آنان باشد و اين مبارزه بايد توسط علما و متفكران مسلمان انجام شود نه هر فردى.
سؤال 66:
آيا براى دولتهاى اسلامى، سرقت نظريات و انديشههاى علمى در عرصه هاى مختلف دانش و معرفت، از دانشمندان و متفكران غربى و سپس تكميل آن و استفاده از آن در راه خدمت به امت و تمدن اسلامى جايز است؟ مخصوصاً با توجه به اين كه غرب نيز بسيارى از نظريات علمى را از علماى مسلمين سرقت كرده و بر مبناى آن تمدن علمى خود را ساخته و به تخنيكهاى پيشرفته در دنياى طب، فارمسى، ميكانيك، هيأت، علوم فضايى و ساير قلمروها دست يافته اند. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
بلى براى دولتهاى اسلامى دستيابى به نظريات و افكار علمى با
همه وسايل ممكن مجاز است، بلكه در اين عصر يك ضرورت است؛ تا جامعه اسلامى تحول يافته و به يك جامعه متمدن با فنون و تخنيك هاى پيشرفته در طب، مهندسى، اقتصاد، علوم فضايى و غيره تبديل گردد.
سؤال 67:
امروزه براى كسانى كه در استفاده از شبكه انترنتى مهارت دارند، مبادله اطلاعات به شيوه الكترونيكى به يك امر بسيار سهل تبديل شده است. اما نظر جنابعالى چيست در مورد كسانى كه به نشر اطلاعات غلط در علمى از علوم يا يكى از موضوعات مى پردازند، به منظور اين كه حقايق معينى را به نفع برخى از استفاده كنندگان مثل شركتهاى توليد كننده برخى از كالاها يا برخى از حكومت ها، تحريف و منقلب كنند و افكار مردم را به نفع آن ها گمراه نمايند. مثل اين كه برخى از شركتها كوشش مى كنند ارزش بحث هاى مربوط به كشف اضرار سگريت را كم نشان دهند. يا مثل شركتهاى توليد كننده دستگاههاى تلفن موبايل كه مى خواهند بحث هاى مربوط به ضررهاى ناشى از استفاده از اين دستگاهها براى صحت عمومى را كم اهميت نشان دهند. همه اين تلاشها توسط بحثهاى گمراه كنندهاى
صورت مى گيرد كه از طريق انترنت نشر مى شود. در اين مورد نظر جناب عالى چيست؟
جواب:
تحريف و نشر نادرست اطلاعات صاحيح نيست. اما تقليلى از اهميت و ارزش بحث هاى مربوط به ضررهاى سگريت كشيدن، تحريف و منقلاب ساختن حقيقات محسوب نميشود؛ زيرا اين مباحث غالباً مبتنى بر مبالغه است. خلاصه اين كه نشر باطل و دروغ براى منقلب ساختن حقيقت مجاز نيست. اما كاستن از اهميت برخى از مباحثى كه غالباً مبتنى بر مبالغه است، اشكالى ندارد.
سؤال 68:
برخى از ناشران كتابهايى را كه از جادو، شعبده، احضار ارواح و رابطه با جن و مانند آن سخن ميگويد، چاپ مى كنند، با اين كه اين كتاب ها ممكن است براى بسيارى از مردم مضر هم باشد. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
هيچ فايده اى در چاپ اين كتاب ها نيست و بلكه عقلايى هم نيست. كتاب جادو، چاپ و نشر آن جايز نيست؛ زيرا از كتابهاى ضلال
محسوب مى شود. تعليم و تعلم آن حرام است و بلكه مطابق برخى روايات، جادوگر بايد كشته شود. شعبده بازى، چشم بندى، احضار ارواح و رابطه با جن از امور خيالى بوده و هيچ واقعيت و عينيتى ندارد.
سؤال 69:
در سالهاى اخير بسيارى از دولتهاى عربى و اسلامى در سيستم آموزشى خود تغييراتى پديد آورده اند، مثل اين كه تمام امور مربوط به جهاد يا دعوت به آزادى فلسطين و مقاومت در برابر يهود صهيونيست را حذف كردهاند. همه اينها براى آن صورت گرفته كه سياست دوستى با آمريكا و هم پيمانانش تطبيق شود. نظر جنابعالى در مورد اين نوع اقدامات اين دولتها چيست؟
جواب:
دعوت به جهاد و آزادساختن فلسطين و مقاومت در برابر صهيونيست ها، وظيفه هر كسى نيست؛ زيرا اين دعوت در زمان حضور بايد از سوى امام (ع) صورت گيرد و در زمان غيبت هم از سوى حاكم شرع جامع شرايط كه يكى از آنها اعلميت است. پس دعوت به جهاد از سوى هر كسى صورت نميگيرد. اما به هر صورت اين دعوت چه در زمان حضور يا در زمان غيبت منوط به
فراهم بودن شرايط و ابزارها و نهايتاً پيروزى آن است. بلى بر هر مسلمانى واجب است از جان، مال، عرض و سرزمين خود در مقابل تهاجم دشمن با هر وسيله ممكن دفاع كند، مشروط بر اين كه قادر به دفاع باشد و گرنه چيزى بر او واجب نيست.
سؤال 70:
برخى از فرهنگيان و متفكران، عاشق طلا و مالى هستند كه حكومت ها به آنها مى دهند تا قلم آنان را در خدمت منافع و سياستهاى خود استخدام كنند. نظر جنابعالى در مورد اين نوع اجرائات حكومتها از نگاه شرعى چيست؟ همچنين نظر شما درباره اين دسته از فرهنگيان و متفكران كه هرچند بر ضد منافع ملتها و مسايل سرنوشت ساز، در آغوش حكومت ها مى آرمند، چيست؟
جواب:
هرگاه هدف آنان در پناه بردن به آغوش حكومتها، خدمت به ملياتهاى مسلمان و منافع عمومى و مسايل مشروع و سرنوشت سازشان باشد و در عين حال خدماتى را به حكومت و سياست آن نيز انجام دهند، كار نيكى است و مانعى ندارد، مشروط بر اين كه اين خدمات مشروع بوده و از ديدگاه شارع مانعى نداشته باشد. خلاصه اين كه در اصل كارمند حكومت شدن مانعى وجود
ندارد، در صورتى كه وظيفه اى كه به دوش مى گيرد يك عمل مجاز و مشروع باشد. بلكه مى توان گفت گاهى اين وظيفه ممكن است لازم و ضرورى باشد، در حالتى كه اين شخصى كار ديگرى كه به وسيله آن زندگى و امرار معاش كند نداشته باشد. بلى! جايز نيست كه از وظيفه حكومتى خود سوء استفاده كرده و آن را وسيله ظلم بر مردم قرار دهد.
سؤال 71:
در رسانهها هر از چندى خبر از تعقيب عدلى و محاكمات برخى از نويسندگانى است كه متهم به اهانت به اسلام يا ذات الهى و يا تعرض به پيامبر (ص) يا يكى از ائمه (ع) مى شوند و برخى از محاكم حكم كفر اين افراد و جدايى بين آنان و همسرانشان را صادر مى نمايند. نظر فقه جعفرى در اين نوع مسايل چيست؟ آيا واقعاً اين نوع افراد با ارتكاب چنين اعمالى در كتابهاى خود، در حكم كافر هستند؟
جواب:
معيار در كفر و ارتداد تنها انكار توحيد و رسالت است. اما انكار ضروريات با التفات به اين كه انكار آن مستلزم تكذيب رسالت پيامبر مى شود، كفر محسوب ميشود. معيار كفر و ارتداد همين است و به علت و سبب ديگرى اثبات نمى شود. اما حكم مرتد اين است كه
اگر ارتداد فطرى باشد بدين معنى كه پدر و مادر شخص مرتد يا يكى از آن دو مسلمان باشد، قتل مرتد واجب مى شود و همسر او جدا شده و عده وفات مى گيرد و اموال او نيز بين ورثه تقسيم مى گردد. اما اگر مرتد ملى باشد، هرگاه در خلال سه روز توبه نمايد، مشكلى وجود ندارد و گرنه در روز چهارم كشته ميشود و اموال او با ارتداد از دست او نمى رود و عقد بين او و همسرش خود به خود فسخ مى شود. در اين حالت اگر همسرش مدخوله باشد، عده طلاق مى گيرد.
سؤال 72:
برخى از رسانهها مثلى روزنامه ها، مجلات، ماهوارهها و رسانه هاى شنيدارى و ديدارى، برنامه هاى زنانه را براى عامه مردم به نمايش ميگذارند. اين برنامه ها متمركز بر مُد لباس، آرايش، رقص، عطريات و مانند آن مى باشد. اما از فرهنگ زن و تعهدات او در اين رسانه ها خبرى نيست. نظر جنابعالى در اين موارد چيست؟ آيا براى زن مسلمان جايز است كه اين نوع برنامهها را در روزنامه ها يا ماهوارهها و يا سايتهاى انترنتى تعقيب كند؟ با توجه به اين كه اين برنامه ها توهين به زن بوده و يك فرهنگ غلطى را كه در درجه اول در خدمت دشمنان اسلام است، ارايه مى كند.
جواب:
تعقيب و تماشاى اين برنامه ها براى زن، در صورتى كه در سلوك و اخلاق او تأثير منفى گذاشته و موجب انحراف او گردد، جايز نيست. اما اگر چنين تأثيرى نداشته و وجود آن مانند عدم آن باشد و بلكه موجب ازدياد صلابت او و ايمانش به اسلام و فرهنگ ارزشمند انسانى آن شود، اشكالى ندارد. زنان زيادى در كشورهاى اسلامى و غير اسلامى وجود دارند كه در ايمان خود به خداوند و اعتقاد به اسلام و فرهنگ خود، محكم و پايدار هستند و چنين برنامه هاى فريبنده دنيوى و فيلمهاى مبتذل بى حيايى و بى شرمى نه تنها تزلزلى در آنان ايجاد نمى كند، بلكه به ايمان و صلابت آنان مى افزايد.
سؤال 73:
نظر جنابعالى چيست درباره جوايز نقدى عينى كه برخى از حكومت ها يا مقامات رسمى يا مؤسسات فرهنگى براى مبتكرين از علما، متفكران و نويسندگان اعطا مى كنند؟ با توجه به اين كه اكثر اين مقامات اين جوايز را به شرطى مى دهند كه انديشه و رويكرد اين مبتكران با سياست ها و رويكرد آنان، مطابقت و توافق داشته باشد. اما كسانى كه در خدمت ملت
و مسايل سرنوشت ساز آن بوده و به جهاد و مقاومت در برابر دشمنان خدا و پيامبر دعوت مى كنند، از فهرست مبتكران حذف ميشوند؛ زيرا داراى افكارى مغاير با سياست دولت هستند و چه بسا كه اين گروه از مبتكران و نوآوران به عنوان طرفداران افراطگرايى يا حتى منسوب به تروريسم ياد ميشوند. نظر جناب شما درباره اين عمل حكومتها چيست؟ و تكليف شرعى اين گروه از نويسندگان و نوآورانى كه در مقابل اغراهاى دنيوى سر خم نمى كنند و از اصول خود تنازل نمى نمايند چيست؟
جواب:
اعطاى جايزه براى انديشمندان و نوآوران، مشروط بر اين كه افكار و نوآورى هاى آنان بايد در خدمت منافع حكومتها و سياستهاى آن ها باشد، يك عمل غير عقلانى و غير منطقى است و براى مصالح امت و كشور هيچ سودى ندارد. منشأ چنين وضعيتى اين است كه نگاه اين نوع حكومتها، تنگ نظرانه است و آنان تنها منافع شخصى خود را در نظر ميگيرند و گرنه با توجه به جايگاه آنها، مسئوليت آن ها اعطاى پاداش و جايزه براى هر متفكر و نوآور است، اعم از اين كه افكار و ابداعات او با سياست حكومت موافق باشد يا نه؛ زيرا كار اين مبتكران در عرصه دانش، نوآورى و پيشرفت به نفع امت است.
خلاصه اين كه بر همه حكومتهاى اسلامى است كه در مورد تشويق انديشمندان و مبتكران و تهيه وسايل مادى و معنوى براى
ابتكارات و نوآورىهاى آنان در عرصه هاى گوناگون علمى، به جديت عمل كنند؛ زيرا حكومت ها با اين عمل خود نه تنها براى امت بلكه براى خود نيز خدمت بزرگى را انجام مى دهند. همچنين بر انديشمندان و مبتكران امت است كه در برابر حكومت هاى جائر از اصول اساسى خود تنازل نكنند و به اين اصول و ارزش ها، ايمان راسخ داشته باشند و همهى تلاش و كوشش خود را با هر وسيله ممكن براى نوآورى و خلق انديشه در قلمروهاى مختلف علمى و تخنيكى به عنوان خدمت به امت به كار ببندند. همچنين با اين نوع حكومت ها درآميزند، ولى با حكمت و موعظه حسنه و بيان اشتباهات آن ها با زبان خوش و سخن منطقى و قابل قبول و بيان اين كه هر نوع انديشه و نوآورى صرفاً به اين دليل كه موافق با منافع محدود و تنگ آنها نيست، هرچند در خدمت مردم و جامعه هم باشد، تروريستى و افراطگرايى شمرده نمى شود.
سؤال 76:
برخى از نويسندگان كه آنان را نويسندگان بزرگ مى نامند، در بسيارى از حالات در نشر كتاب هاى شان، بر خريد موضوعات و افكار از نويسندگان كوچك – كه درمانده و اكثرشان از فقرا هستند – متكى هستند. اين
نويسندگان، موضوعات و افكار را از ديگران مى گيرند و با ويرايش آن آماده نشر مى سازند. روزنامهها و مجلات از اين حالت در بسيارى از كشورها خبر دادهاند. نظر جنابعالى درباره اين حالت اگر در جوامع عربى و اسلامى ما بزرگ و فراگير شود چيست؟ آيا اين حالت، خطرى بر وضعيت فرهنگى و فكرى ما نخواهد بود، به گونه اى كه كسى كه هيچ شايستگى ندارد، به صدر و مقام بالا صعود مى كند، در حالى كه ابتكار كننده حقيقى تحت خط فقر و نيازمندى دست و پا ميزند و از نوآورى و ابتكار خود هيچ بهرهاى نمىبرد؟
جواب:
بلى! اين حالت خطر بزرگى براى جامعه است؛ زيرا موجب عقب ماندگى مى شود. از همين رو، بر دولت اسلامى و مقامات مربوطه است كه انديشمندان و نوآوران را با همه وسايل ممكن براى ابتكار و اختراع تشويق كنند، تا همواره يك گام به پيش حركت كنند. اما عمل خريدن موضوعات و افكار از نويسندگان، در ذات خود جايز است و اشكالى ندارد.
سؤال 75:
به نظر جناب شما تكليف شرعى كه بايد نويسندگان بدان متعهد باشند، در شرايط فعلى كه امت با يك نقطه عطف تاريخى مواجه است، مخصوصاً
در عراق و اشغال آمريكايى – بريتانيايى، و آنچه در اين كشور مى گذرد، چيست؟
جواب:
وظيفه علما، فرهنگيان و انديشمندان و بلكه همه اقشار و طوايف مردم در شرايط فعلى اتحاد، توحيد صفوف، توحيد كلمه، دعوت به آرامش، ثبات و امنيت، دورى از هر چيزى كه موجب فتنه و آشوب در كشور شود، وارد نشدن در مسايل فتنه انگيز و فسادآميز، همبستگى، همگرايى و وفاق در برابر توطئه ها و برنامه هاى دشمنان است. تنها در اين صورت مردم، به پايان دادن به اشغال و رسيدن به استقلال، قادر خواهند شد نه با تفرقه و آشوب و روشن كردن آتش فتنه دست زدن به آشوب و فتنه و تفرقه، بهانه اى براى بقا و دوام اشغال و نرسيدن به استقلال خواهد شد؛ زيرا اشغال بر مردم تحميل شده، نه خواسته آنان بوده و نه ختم آن به خواست آنان خواهد بود و در آغاز هم در جهت نفع آنان نيامده است. بلكه تنها به خاطر منافع خود اشغالگر، اين حالت ايجاد شده است. نبايد فراموش كرد كه مردم بايد قدر اين نعمت آزادى را كه بدون اختيار و به طور قهرى ايجادشده، بدانند و از اين نعمت استفاده كنند، نه اين كه آن را وسيله اى براى آشوب و هرج و مرج در كشور قرار دهند. در غير اين صورت، خدمت بزرگى به اشغالگر كرده و زمينه بقا و دوام آن را در كشور فراهم خواهند ساخت.
سؤال 79:
نظر جناب عالى راجع به ديوانهاى شعرى كه به ائمه (ع) نسبت داده مى شود، چيست؛ مثل ديوان شعر منسوب به امام على (ع)، ديوان شعر منسوب به امام حسين (ع) و ديوان شعر منسوب به امام هادى (ع)؟ نسبت دادن اين ديوانها به ائمه (ع) تا چه حد صحت دارد؟
جواب:
اين نسبت، ثابت نشده است.
سؤال 77:
تعداد زيادى از كتابها، جزوهها و نشرياتى كه در كتابفروشى هاى مختلف در كشورهاى عربى و اسلامى فروخته مى شود، پر است از توهين، مذمت و تكفير نسبت به شيعيان و مذهب شيعه، در حالى كه اين حكومت ها چاپ پاسخ هاى علماى شيعه بر اين كتاب ها را هم اجازه نمى دهند. همچنين حتى واردشدن كتابهاى مشتمل بر رد آنها را هم اجازه نمى دهند. نظر جناب عالى در مورد عمل اين حكومتها چيست؟ و تكليف شرعى ما در قبال اين پديده چه مى باشد؟
جواب:
وظيفه در برابر اين پديده، دفاع از مذهب به صورت مسالمت آميز، منطقى و بدون تقبيح و محكوم كردن است؛ زيرا تقبيح و برخورد تند، منشأ فتنه و باعث تحريك احساسات ديگران ميگردد. اگر چاپ و نشر در داخل آن كشور امكان نداشته باشد، در كشور ديگر چاپ گردد و به هر وسيله ممكن ديدارى و شنيدارى نشرگردد.
سؤال 78:
برخى از شاعران و نويسندگان در سرودههاى شعرى و آثار داستانى خود از سمبولهاى تمدنها و اديان ديگر كه برخى از آنها اديان شرك و الحادى نيز مى باشد، استفاده مى كنند. هنگامى كه اعتراض مى شود، پاسخ آنان اين است كه اين عمل از باب تعامل و ارتباط و گفتگوى تمدنها و فرهنگ هاى انسانى با همديگر است؛ ولى هنگامى كه خواننده، اين توليدات شعرى و داستانى را مى خواند تحت تأثير اين سمبولها قرار مى گيرد و چه بسا ممكن است اين تأثيرات جنبه منفى هم داشته باشد. زيرا تحت تأثير فرهنگ ها و افكار مغاير با افكار اسلامى مبتنى بر توحيد، قرار خواهند گرفت. نظر جنابعالى در اين مورد چيست؟
جواب:
هرگاه اين اشعار تأثيرات منفى داشته باشد، سرودن آن جايز نيست.
سؤال 79:
برخى از محصلين تحصيلات عالى در دانشگاهها در آماده كردن رساله (تز) هاى دانشگاهى خود، با نويسندگان ديگرى توافق مى كنند تا اين رساله ها را در مقابل مبلغ پول، نوشته و آماده كنند و سپس آنان بعد از اين كه براى آمادگى دفاع، رساله تهيه شده را به دقت خواندند و مطالعه كردند، به اين عنوان كه خود آن را تهيه كرده اند، به مقامات مربوطه دانشگاه تقديم مى كنند و بعد هم با دروغ و تزوير به درجه ماسترى يا دكترى نايل مى شوند. نظر شريعت در مورد اين دانشجويان چيست؟ همچنين نظر شريعت در مورد كسى كه رساله دانشگاهى را به نيابت از ديگرى تهيه كرده چيست؟
جواب:
اين عمل جايز نيست. چنان كه عمل كسى كه به نيابت از ديگرى به نوشتن رساله مى پردازد، نيز جايز نيست.
سؤال 80:
آيا براى مسلمان جايز است كه كتابهاى آسمانى اديان ديگر غير از اسلام را على رغم وجود تحريف و تزوير در آنها خريدارى كند؟
جواب:
بلى! جايز است و اشكالى ندارد. وجود تحريف و تزوير مانع جواز خريدان نيست.
سؤال 81:
آيا براى نويسنده يا استاد جايز است كه به حديثى از احاديث پيامبر (ص) يا ائمه (ع) استشهاد كند، بدون اين كه درباره عبارت حقيقى آن متيقن باشد، به گونه اى كه نقل به معنى نمايد و در عين حال به پيامبر يا يكى از ائمه (ع) نسبت دهد؟
جواب:
استشهاد به آن جايز است به عنوان اين كه در فلان كتاب روايت شده است و به عنوان اين كه سخن پيامبر (ص) يا يكى از ائمه (ع) است جايز نيست، مگر اين كه در باره صحت سند آن مطمئن شود.
سؤال 82:
درباره آيات قرآن كريم چطور؟ آيا نويسنده يا كنفرانس دهنده يا سخنران مى تواند بدون اطمينان از ناص حقيقى آيه قرآن، مضمون و
معناى آن را نقل كند و اين نقل به معنا را يادآورى هم كند؟ اگر اصلاً يادآورى هم نكند چطور؟
جواب:
استشهاد به عنوان آيه قرآن، بدون اطمينان از ناص حقيقى آن جايز نيست.
سؤال 83:
نظر جناب عالى چيست درباره ترجمه قرآن كريم به زبانهاى خارجى توسط مترجمان غير ماهر و ناوارد كه گاهى در ترجمه مرتكب خطا هم مى شوند، به گونه اى كه برخى از معانى قرآنى را طورى نقل مى كنند كه معناى حقيقى آيات را انتقال نمى دهد. اگر اين كار غير عمدى باشد نظر جناب عالى چيست؟ اگر مترجم از روى عمد و به منظور گمراهساختن يا تحريف كلام خداوند اين كار را انجام داده باشد، چه حكم دارد؟
جواب:
ترجمه براى افراد غير ماهر و ناوارد كه بداند در ترجمه مرتكب خطا مى شود، به گونه اى كه مناسب شأن قرآن و صدور آن از جانب خداوند نباشد، جايز نيست. اما اگر نداند كه خطا مى كند و يا اين كه خطا جزئى باشد اشكال ندارد. اما اگر تحريف و تفسير به غير معناى اصلى، از روى عمد و از قصد باشد جايز نيست.
سؤال 84:
آيا چاپ قرآن شريف در چاپخانه اى كه مالك يا كاركنان آن غير مسلمان باشد، چه در كشورهاى اسلامى يا غير اسلامى، جواز دارد؟
جواب:
بلى! جايز است و اشكالى ندارد، مشروط بر اين كه از نگاه عرف اهانت به قرآن شمرده نشود.
سؤال 85:
آيا گذاشتن قرآن به عنوان يك كتاب مقدس آسمانى، در قفسه كتاب در كنار كتابهاى دنيوى جايز است؟ آيا اين يك نوع اهانت به كتاب خداوند نيست؟ نظر جنابعالى چيست در مورد كسى كه قرآن را روى كرسى خاص مى گذارد، به طور دايمى در كنار مصلايى كه معمولاً در منزل خود در آنجا نماز مى گذارد، با توجه به اين كه مصلى و كرسى قر آن در روى زمين قراردارد؟
جواب:
بلى! جايز است و اين اهانت به قرآن شمرده نمى شود. همچنين گذاشتن قرآن بر روى كرسى خاص اشكالى ندارد.
سؤال 89:
آيا چاپ قرآن توسط شخص جنب، با دستگاه كامپيوتر و بدون لمس نوشته ورقى كه با اين دستگاه چاپ مى شود، جايز است؟
جواب:
بلى! چاپ قرآن كريم با دستگاه كامپيوتر جايز است.
سؤال 87:
هر از چند گاهى در كتاب هاى عامه، تفسيرهاى ارتجالى و بدون مطالعه را در مورد آيات قرآن يا حديث شريف مى خوانيم كه هيچ مستند علمى نداشته و از نگاه موازين علمى، تفسيرهاى نادرست و خطا مى باشند. آيا بر كسانى كه توانايى علمى دارند واجب است كه اين نوع نوشته ها را نقد و رد كنند و با ذكر خطاهاى آنها، به تفسير مشهور و احاديث پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و به آنچه موافق عقل و اجماع باشد، ارجاع دهند؟
جواب:
رد و نقد اين نوع نوشته ها واجب نيست، بلكه گاهى اين رد و نقلها موجب مفسده مى شود.
سؤال 88:
نظر جنابعالى چيست درباره «متد شك» در مباحث علمى؛ بدين ترتيب كه پژوهشگر طرح موضوعات علمى را به خاطر روشن نبودن مسأله و يا عدم يقين كامل، با شك و ترديد و طرح سؤالهاى منطقى آغاز ميكند و سپس به تدريج جستجو را ادامه مى دهد تا به حقيقت موضوع نايل گردد؟ آيا مى توان از اين متد در مطالعات قرآنى نيز استفاده كرد، مثل بررسى برخى از حقايق طبيعت كه قرآن به آنها اشاره كرده و علم هم هنوز به بحث درباره آنها ادامه مى دهد؟
جواب:
استفاده از اين روش اشكالى ندارد. ولى نمى تواند آنچه را كه از طريق مطالعه، پژوهش، حدس و اجتهاد به آن مى رسد، به خداوند متعال نسبت دهد.
سؤال 89:
قرآن كريم به پارهاى از مسايل مربوط به مرگ مانند: روح، قبض روح در حال مرگ، عالم برزخ، روز نشر، قيامت و غيره اشاره كرده است. آيا بحات در اين مسايل براى علم جديد به طور مطلق و دايمى محال است يا اين كه از نگاه عقلى بحث درباره آنها امكان پذير است؟
جواب:
بلى! براى علم جديد محال است كه به اين مسايل دست پيدا كند؛ زيرا اين مسايل از امور غيبى است كه جز خداوند يا كسى كه خداوند بخواهد مانند پيامبر اكرم (ص)، از آنها آگاهى ندارد.
سؤال 90:
شهرت صحت بسيارى از احاديث باعث شده كه بسيارى از نويسندگان به راويان آنها اشاره نكنند و در اين رابطه برخى از علماى عامه بر برخى از نويسندگان شيعه خرده ميگيرند كه چرا منبع و سند حديث را ذكر نمى كنند و تنها به ذكر متن اكتفا مى نمايند؟ به نظر جنابعالى آيا ذكر منبع و سند واجب است يا اين كه ذكر منبع كافى است؟
جواب:
هرگاه ذكر منبع و سند، فايده و اثر مثبت داشته باشد، بايد نويسنده آن را ذكر كند.
سؤال 91:
در برخى از احاديث آمده است كه هر كس يك بيت شعر درباره
پيامبر (ص) يا ائمه (ع) بنويسد، يك خانه در بهشت به او داده مى شود. صحت اين نوع احاديث در چه حد است؟
جواب:
صحت اين احاديث به اثبات نرسيده است. ولى عمل به آنها به عنوان رجاء اشكال ندارد.
سؤال 92:
رواياتى، از «ملاحم و فتن» يعنى جنگ ها و آشوبها در تاريخ سخن مىگويد. صحت اين روايات در چه حد است؟ آيا آنها در ميراث اسلامى ما ريشه و اساسى دارد؟
جواب:
اين مسأله در ميراث اسلامى ما اساس و بنيادى ندارد و روايات وارده در اين موضوع، بى اساسى است.
سؤال 93:
نظر جناب شما در مورد انتساب خطبه «البيان» به امام على (ع) چيست؟
جواب:
نسبت اين خطبه په امام اميرالمؤمنين (ع) صحت ندارد.
سؤال 96:
برخى از نظرياتى ظهور كرده كه در مورد مظلوميت حضرت فاطمه زهرا (س) ترديد كرده اند. بر اين نظريات نقدها و ردهاى زيادى نوشته شده كه برخى از آنها به حد تحقير، توهين، دشنام، ابله خواندن و حتى تكفير هم رسيده است. نظر جناب عالى در اين مورد چيست؟
جواب:
تكفير جايز نيست مگر در صورت انكار توحيد يا رسالت و يا انكار آنچه به انكار و تكذيب رسالت منجر شود، مشروط بر اين كه به اين ملازمه، التفات و آگاهى وجود داشته باشد و گرنه موجب كفار نمى گردد. اما در مظلوميت حضرت فاطمه زهرا (ع) بعد از رحلت پدرش از نگاه روايات و تاريخ، هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد. ولى اختلاف و مناقشه در اين مساله و دشنام، شاتم، تقبيح و محكوم كردن ها، براى شيعيان سودى جز تفرقه ندارد و تنها دشمنان از آن سود ميبرند. اين نوع مسايل بايد با شيوه حكيمانه و با موعظه حسنه حل شود، نه با مشاجره و تقبيح و توهين، در غير اين صورت، مسايلى، بيشتر پيچيده خواهد شد. در اين مورد بايد اطراف قضيه به يك راه حل برسند و تنها هدف همه، هم خدمت به مذهب
و مصالح عمومى طايفه باشد.
سؤال 95:
در برخى از كتاب ها، درباره برخى از روايات مربوط به سيره امام حسين (ع) و برخى از رويدادهاى روز عاشورا مثل ازدواج قاسم بن الحسن (ع) با سكينه دختر امام حسين (ع) اظهار ترديد شده است. نظر جنابعالى درباره اين بحث ها به طور كلى و در خصوص ازدواج قاسم با سكينه چيست؟
جواب:
صحت ازدواج قاسم با سكينه ثابت نشده است. اما قضايا و رويدادهاى عاشورا با همه خصوصيات آن ممكن است همگى مطابق واقع باشد. ولى برخى از اين خصوصيات از طريق روايات صحيحه به ما نرسيده است؛ نقل آنها به قصد رجاء اشكال ندارد.
سؤال 96:
دانشجويان ما كه در غرب مشغول تحصيل هستند، با بسيارى از مشكلات و از آن جمله برخورد با بى حجابى مواجه هستند. اين پديده در غرب به عنوان يك امر طبيعى تلقى ميشود و مظاهر آن در هر مكان و حتى در
كتاب هاى آموزشى ديده مى شود. تكليف شرعى دانشجويان ما در چنين حالاتى چيست؟
جواب:
نه تنها عكس زنان در كتاب بلكه حتى نگاه به زنان بيحجابى كه اگر منع شوند، عمل نخواهند كرد، از نگاه شرع مجاز است، مشروط بر اين كه اين نگاه از روى شهوت نباشد.
سؤال 97:
هر گاه نويسنده اى بفهمد كه در يكى از موضوعات خود كه در كتاب، مجله و يا روزنامه اى نشرشده، اشتباه كرده است، تكليف شرعى او چيست؟ آيا بر او شرعاً واجب است كه خطاى علمى خود را اعلام كند؟ مخصوصاً اگر اين خطا باعث ضرر براى ديگران شود؟
جواب:
اگر خطا در بررسى نظريات علمى باشد، اعلام آن واجب نيست. اما اگر خطا در مسايل عملى باشد مثل اين كه فقيه در فتواى خود اشتباه كند مانند اين كه به جواز چيزى فتوادهد كه در واقع واجب يا حرام باشد، يا اين كه فتوا به وجوب دهد و در واقع حرام باشد و يا بالعكس؛ در اين حالت لازم است كه در صورت امكان، خطاى خود را براى مردم اعلام كند. ولى اگر فتوا به وجوب يا حرمت دهد و
در واقع مباح باشد، اعلام واجب نيست. همچنين پزشك اگر خطا كند و بداند كه خطاى او به ضرر قابل توجه و يا به هلاكت كسى منجر ميشود، بايد اعلام كند و خطاى خود را جبران نمايد.
سؤال 98:
نظر جناب عالى چيست در مورد نشر عكس زن نويسنده يا اديب در كنار مقاله يا موضوع ادبى او در روزنامهها و مجلات در كشورهاى اسلامى، به گونه اى كه عكس با حجاب باشد؟
جواب:
در صورتى كه با حجاب باشد، اشكال ندارد، ولى كار خوبى نيست.
سؤال 99:
آيا اجازه مى فرماييد كه برخى از كتابهاى جنابعالى براى استفاده خوانندگان جوان، مختصر و ساده شود يا اين كه لازم است اجازه گرفته شود و با يكى از نمايندگى ها يا يكى از وكلاى شما هماهنگى به عمل آيد؟
جواب:
در صورتى كه فايده دينى داشته باشد، اشكال ندارد و به اجازه
خاص ما احتياجى نيست؛ ولى بايد تحت نظر يكى از وكلاى ما صورت گيرد.
سؤال 100:
آيا شرعاً عكس كامل گرفتن از ذى روح و نشر آن در مجله، روزنامه يا كتاب جايز است؟
جواب:
تصوير ذى روح به نظر ما جايز است. اما ساختن مجسمه ان جايز نيست.
سؤال 101:
آيا ساختن رنگ از ماده نجسى جايز است؟
جواب:
اشكال ندارد. نهايت اين كه رنگ نجس باقى ميماند، اگر عمل صناعت رنگ، استحاله شمرده نشود.
الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين